- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 173480 - 120/7
- وزن: 0.80kg
هفتاد افسانه از بندر خمیر (هرمزگان)
نویسنده: سید عبدالجلیل قتالی
ناشر: ایلاف
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 400
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو ؛ مهر دارد
مروری بر کتاب
افسانه ها گویای تخیل هنری و بیانگر نیازها، کنش ها، علایق، احساسات، پیروزی ها، شکست ها، دردها، رنج ها، آرزوها و به طور کلی اوضاع و احوال مردم هر جامعه در زمان ها و ادوار مختلف است.از آنجا که تحقق بسیاری از علایق، امیال و آرزوها در عالم واقع، برای اکثریت قریب به اتفاق مردم امکان پذیر نبوده است، آن ها را در قالب داستان ها و افسانه ها به تصویر کشیده اند.
قهرمان این داستان ها معمولا قدرتی فراتر از قدرت یک انسان معمولی دارند و دست به کارهای خارق العاده و محیرالعقول و فراتر از دایره عقل و منطق می زنند که در حقیقت هدف گوینده آن ها غلبه خوبی ها، راستی ها و پاکی ها بر بدی ها، دروغ ها و ناپاکی هاست.
در زمان های گذشته که هنوز رسانه های جمعی مانند روزنامه، مجله، رادیو و تلویزیون، کامپیوتر، اینترنت و بسیاری از ابزارهای پیشرفته امروزی اختراع نشده بود، یکی از مهمترین سرگرمی ها و برنامه های کودکان، نوجوانان و سایر اعضای خانواده نشستن پای صحبت بزرگ ترها برای شنیدن افسانه ها و داستان های شیرین عامیانه بوده است.
مجموعه ای که پیش رو دارید، تعدادی از افسانه ها و داستان های عامیانه بندرخمیر یکی از شهرستان های استان هرمزگان واقع در جنوب کشور است.بی شک استان هرمزگان از لحاظ تنوع داستان ها و افسانه های عامیانه یکی از غنی ترین استان های کشور محسوب می شود.
...در زمانهای دور ، در افسانه «بیبی جونو» زن و مردی بعد از سالها محرومیت از داشتن فرزند ، با نذر و نیاز صاحب دختر زیبایی شدند و به علت زیبایی بیش از حد نام او را «بیبی جونو» گذاشتند. او به سن جوانی رسید و روزی که برای گردش رفته بود به قصری طلایی رسید.
غولی از آنجا بیرون آمد و بیبی جونو را دنبال کرد. بیبی جونو در حین فرار به پیرزن که پای دوک نخریسیاش نشسته بود ، برخورد و ماجرا را تعریف کرد. پیرزن او را داخل تنور پنهان کرد. دیو به خانه پیرزن رسید و هرچه تلاش کرد نتوانست پیرزن را راضی کند که بیبی جونو را تحویل او دهد.
او از عصبانیت آتشی برافروخت و دم خودش آتش گرفت و خودش نیز سوخت و خاکستر شد. پیرزن بیبی جونو را از تنور بیرون آورد و به خانهاش رساند. بیبی جونو هم پدر و مادرش را راضی کرد تا در قصر طلایی که بیصاحب مانده بود زندگی کنند.
فهرست
عروس تنبل
عروس ناخن خشک
عقل آدمیزاد
قصر طلا و نقره
قصر قدیمی
قصر مکلل الجواهر
قصه های شیرین طوطی
باغ زرد
بخت
برادران طمعکار
بیبی گل
تقدیر
پیرزن و کلنگ
توکل بر خدا
چوب خدا صدا ندارد
حاتم
حاکم قدرشناس
نیملنگ
عامو علی
نامادری بدطینت
و ...