- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 143061 - 76/4
- وزن: 0.40kg
هراس
نویسنده: حسن هنرمندی
ناشر : زوار
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 270
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1348 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
دفتر شعر
همراه با تحلیلی از دکتر محسن هشترودی
شعر فریاد ضمیر آدمی است که به صدای بلند شنیده میشود.
از میان همه هنرها که عرضه بازار زمانه میشود شاعری بی سودترین آنهاست وشاعر وارسته از اندیشه سوداگرانه . شاید از همین روست که در سرزمین های شاعر خیز، این دسته از هنرمندان، یعنی شاعران، همتای پیامبران بشمار رفته اند . شعر ناب تنها کالائیست که نمی توان آنرا سرپوش دغل کاری کرد زیرا «شبه شعر خود کشنده خویش است از آنرو که میدان برد شعر اندیشه های بیدار ودلهای حساس است و شبه شعر نمی تواند راهی در این خلوتگاه انس بیابد .
مدایح عنصری با همه رنگ و بوی استادانه اش می میرد و شاهنامه با حجم عجیب خود برجا می ماند . گیریم عنصری از فردوسی ثروتمندتر زیسته باشد . حتی دو جامه زربفت را یکجا نمی توان پوشید یعنی نیاز آزمندترین آدمیزاد کان باز هم محدود است…
حسن هنرمندی در سال ۱۳۰۷ خورشیدی در طالقان متولد گردید. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ساری به پایان رسانید. سپس رهسپار تهران شد و موفق به اخذ مدرک لیسانس زبان و ادبیات فرانسه از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گردید. مدتی در دبیرستانهای تهران به تدریس مشغول بود و چند وقتی نیز برنامههای ادبی رادیو ایران را اداره میکرد. در سال ۱۳۴۳ شمسی به فرانسه رفت و به اخذ مدرک دکتری در رشته ادبیات فرانسه نایل آمد.
سپس به ایران بازگشت و در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به سمت استادیاری رشته زبان فرانسه برگزیده شد. ضمنا برخی از اثار ادبی و شعری فرانسه را به زبان فارسی ترجمه نمودهاست. در شعر او گرایشهای عاشقانه و اجتماعی به چشم میخورد.
شبها چو گرگ در پس دیوار روزها
آرام خفته اند و دهان باز کرده اند
بر مرگ من، که زمزمه ی صبح روشنم
آهنگ های شوم کهن ساز کرده اند
می ترسم از شتاب تو، ای شام زودرس
می ترسم از درنگ تو، ای صبح دیریاب
می ترسم از درنگ
می ترسم از شتاب
من هم شبی به شهر تو ره جستم ای هوس
من هم لبی به جام تو تر کردم ای گناه
زان لب هزار ناله فرو خفته در سکوت
زان شب هزار قصه فرو مرده در نگاه
می ترسم از سیاهی شب های پر ملال
می ترسم از سپیدی روزان بی امید
می ترسم از سیاه
می ترسم از سپید
می ترسم از نگاه فرومرده در سکوت
می ترسم از سکوت فروخفته در نگاه
می ترسم از سکوت
می ترسم از نگاه
می ترسم از سپید
می ترسم از سیاه...