- موجودی: موجود
- مدل: 198307 - 64/5
- وزن: 0.30kg
هدف های ملی و میهنی تعلیم و تربیت
نویسنده: مهدی بطحائی
ناشر: مولف
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 120
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1351 - دوره چاپ : 2
کمیاب - کیفیت : در حد نو _ نو ؛ واجد تصاویر خانواده سلطنتی
مروری بر کتاب
آموزش و پرورش ملی
اولویتهای اصلی آموزشی برنامهٔ پنجم توسعه، تربیت نیروی انسانی در رشتههای فنی و علوم تجربی برای بخش صنعتی در حال رشد، استفاده از رسانههای جمعی برای پر کردن شکاف بین شهرنشینها و روستاییان، توسعهٔ تحقیقات پیرامون مشکلات آموزشی و ریشهکن کردن بیسوادی است...از سال ۱۹۵۳ همهٔ کودکان از سن ۶ سالگی برای دورهٔ آموزشی ثبتنام میکنند. اما به ویژه در مناطق روستایی، این کار بیشتر به رویا شباهت دارد تا واقعیت...سپاه دانش قرار است با نرخ بیسوادی ۸۶ درصدی در مناطق روستایی مبارزه کند.
صنعت آموزش مثل هر چیز دیگر در ایران در حال رشد است و مثل هر چیز دیگری ریشههایش به دورهٔ اول امپراتوری هخامنشیان برمیگردد. همسر داریوش اول را اغلب به عنوان اولین زن فرهیخته جهان میدانند و مدارس پزشکی و حقوق ۲۵۰۰ سال پیش در دورهٔ حکومت کوروش و داریوش بزرگ وجود داشتند. در دانشگاهی که از قرن سوم تا دهم پس از میلاد مسیح در جندیشاپور شکوفا شد، دروس پزشکی، فلسفه، ستارهشناسی و الهیات تدریس میشد و قرون بعد شاهد فراز و فرود مراکز آموزشی بود که به ویژه بر ریاضیات، فلسفه و الهیات متمرکز بودند.
مدارس دینی رشد کرد و از اواخر قرون وسطی رونق یافت و تاثیر اروپا به ویژه فرانسه از اواسط قرن نوزدهم احساس شد. اولین وزارتخانه آموزش در سال ۱۸۵۰ تاسیس شد، اما رشد سریع آموزش تا زمان به قدرت رسیدن رضاشاه در سال ۱۹۲۵ در ایران آغاز نشد. اولین قوانین آموزش اجباری در سال ۱۹۴۳ ارائه شد، از اوایل دههٔ ۱۹۵۰ توسعهٔ ملزومات آموزشی حتی سریعتر از این بوده و توسعهٔ طرحریزی شده برای دههٔ ۱۹۷۰ عظیم است. در سال ۱۹۱۰ تنها ۱۱۰ مدرسهٔ ابتدایی وجود داشت که به ۱۰ هزار دانشآموز سرویس میدادند که ۸۰ درصد این دانشآموزان، پسر بودند. تا سال ۷۲-۱۹۷۱ تعداد مدارس ابتدایی به ۲۶ هزار واحد رسید که سه میلیون و ۲۳۰ هزار دانشآموز در آنها درس میخواندند.
وقتی که غرور ملی هدف اساسی رشد سیاسی در تعلیم و تربیت باشد، علاقهء به میهن و احساس وظیفه در حفاظت و اعتلاء آن نه تنها به این صورت جلوهگر میشود که افراد در مقابل هر خطری که به نحوی از انحاء متوجه حدود ثغور و تمامیت و استقلال کشور شود،خود را موظف می دانند که جانبازی نموده با ایثار خون خود، آب و خاک موروثی نیاکان خود را سلامت به نسل آینده بسپارند،بلکه غرور ملی ایجاب میکند که قلب هر ایرانی جز برای ایران نتپد و اندیشهای جز به خاطر ترقی ایران در وی خطور نکند،چه در زمان صلح چه غیر آن زندگانیش را بر مبنای اعتلای ایران، پیشرفت و توسعهء کلیهء شئون ایران،بزرگی ایران و اعادهء مجد و عظمت ایران قرار دهد و در نتیجه مصرفکنندهء ایرانی جز فرآوردهء ایرانی نپوشد و به کار نبرد و تولیدکنندهء ایرانی جنس خود را در کشور با حداقل سود عرضه کند و روزبهروز به بهبود کیفیت آن بپردازد و بهطور خلاصه هر فرد ایرانی سرمایه و نیروی جوانی خود را جز در خاک ایران به کار نیندازد،زندگانی در غیراز خاک ایران را هرچه هم با رفاه توأم باشد متضمن سعادت برای خود نداند،فرزندش را برای زندگانی و خدمت در این آبوخاک تربیت کند و به شعار«چو ایران نباشد تن من مباد»ایمان و اعتقاد راسخ داشته باشد.