- موجودی: موجود
- مدل: 189981 - 84/2
- وزن: 0.30kg
نیمه پنهان
نویسنده: آذر فیروزی
ناشر: آشنایی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 176
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1391 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
«همراز» در رفاه کامل، با پدری موقر که معتمد محله بود و مادری صبور و فهیم زندگی میکرد. او در هر موقعیتی به دنبال شادی و نشاط بخشیدن به دیگران بود. با گذر زمان و وارد شدن به دورة جوانی کمکم همراز نسبت به غم و اندوه اطرافیان حساس شده و درد آنها را درک میکرد و با نگاهی گذرا به گذشته متوجه میشد که چقدر نسبت به رنج و گرفتاری دیگران بیاعتنا بوده است.
دکتر «نیکزاد» یکی از دوستان همراز، عشقی پنهان نسبت به همراز ابراز میکند. رفت و آمدهای نیکزاد به خانة آنها باعث به وجود آمدن علاقة همراز به او میشود. بعد از مدتی نیکزاد به دلایلی به خانة آنها میآید. کمکم شکم همراز بزرگ میشود و انگشت اتهام به سوی او نشانه میرود. در حالی که همراز دختری پاک است و برجستگی شکم مشکل جسمی زنانه است که او را درگیر کرده است. داستان نیمة پنهان، خاطرات به یادمانده از روزگار کودکی نویسنده و فرازهایی از شنیدههای او از زبان مادر و مادربزرگش است.
فیروزی در این کتاب با نگاهی منتقدانه به فرهنگ و مناسبات خانواده ایرانی در دهههای 40 و 50 پرداخته و وضعیت زنان را در مواجهه با ناملایمات زندگیهای خانوادگی و اجتماعی مد نظر داشته است.
وی در این کتاب که از زبان راوی دانای کل روایت شده، بیشتر لحنی توصیفی را به کاربرده و سعی داشته تا فرم توصیفی را در اغلب بخشها بگنجاند، در حالی که تمرکز بر لایههای درونی و واگویههای ذهنی شخصیتهای کتاب که بخشی از آن با توجه به انتخاب نوع روایت شکل مییابد، از نظر دور مانده است.این درحالی است که اصرار بر وجوه شاعرانه و توصیفی در نگارش داستان، آن را از حال و هوای داستان جدی و مدرن دور کرده است.
...روزی تقاضامندی برای دریافت کمک به خانه آنها آمد و وقتی با مادر مشغول صحبت بود، دستش با چند النگو طلا از زیر چادر نمایان شد و چون متوجه لبخند و دستان بیالنگوی مادر شد، با شرمساری گفت: ببخشید خانم جان! من این چند تکه طلای سفید را برای روز سیاه و مبادا نگه داشتهام....