- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 164744 - 57/6
- وزن: 0.30kg
نگرشی کوتاه بر نهضت ملی ایران
ناشر: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 175
اندازه کتاب: جیبی - سال انتشار: 1358 - دوره چاپ: 3
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
روابط و ریشه های اختلاف بین مصدق و کاشانی
یکی از مهمترین مقاطع تاریخ معاصر ایران که نتیجه تلاشهای سیاسی ـ اجتماعی ملت پس از شهریور 1320 است، دوره نهضت ملی میباشد. دستاورد تلاشهای مردم در این دوره به همان میزان که بسیار بزرگ و با اهمیت بود، به آسانی نیز از دست رفت. شناخت عوامل افول، به ویژه در میان رهبران نهضت ملی، برای اصلاح مسیر امروز و فردای این ملت در نیل به توسعه و سعادت پایدار، ضرورت دارد.
از میان خیل اسناد متعلق به رهبران نهضت ملی، دو سند تکبرگی، یکی نامه آیتالله کاشانی و دیگری نامه دکتر محمد مصدق به یکدیگر، بسیار در خور توجه و شاخص میباشند. این دو، رهبران مقتدر جنبش مردم در وقایع نهضت ملی میباشند که در اواخر عمر دولت مصدق به سختی با یکدیگر در افتادند؛ جدالی که دستاوردهای فوری و سوء استفاده دشمنان از آن، سرکوبی نهضت ملی و از بین رفتن آسان نتایج آن بوده است.
محتوای دو نامه رد و بدل شده میان مصدق و کاشانی، بیانگر عمق فاجعهای است که در پی عدم مدیریت و اختلافات در آن زمان، در کشور ما رخ داده بود، از این رو باز شناسی عوامل شکلگیری آنها بسیار ضروری مینماید. از جمله اسنادی که میتوان فضای مناسبی را برای فهم بهتر عوامل شکست نهضت ملی فراهم آورد، دو نامه رهبران نهضت، یعنی کاشانی و مصدق، به یکدیگر در واپسین روز حیات نهضت ملی در 27 مرداد 1332 میباشد. به نظر میرسد قبل از هرگونه سخن دربارة این دو سند، ضرورت دارد شمایی مختصر از اوضاع و احوال کشور در آن دوره و بستر سیاسی شکلگیری اسناد یاد شده، ارائه شود....
نامه مورخ 27 مرداد 1332 کاشانی به مصدق
«حضرت نخستوزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دام اقباله؛ عرض میشود اگر چه امکاناتی برای عرایضم نمانده، ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرضورزیها و بوق و کرنای تبلیغات شما، خودتان بهتر از هر کس میدانید که همّ و غمّم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقای آن مایل نیستید. از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر، بر من مسلم است که میخواهید مانند سیام تیر کذایی یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندوم نشنیدید و مرا لکه حیض کردید.
خآنهام را سنگ باران، و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید، حالا نه مجلسی است و نه تکیهگاهی برای این ملت گذاشتهاید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگاه داشته بودم با لطایفالحیل خارج کردید و حالا همانطور که واضح بوده در صدد به اصطلاح کودتاست. اگر نقشه شما نیست که مانند سیام تیر عقبنشینی کنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید، و اگر حدس و نظر من صحیح نیست که همانطور که در آخرین ملاقاتم در دزاشیت به شما گفتم و به هندرسن هم گوشزد کردم که امریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسیها کمک کرد و حالا به صورت ملی و دنیاپسندی میخواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد. و اگر واقعاً با دیپلماسی نمیخواهید کنار بروید، این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا به وسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم، که فردا جای هیچگونه عذر موجهی نباشد. اگر به راستی در این فکر، اشتباه میکنم، با اظهار تمایل شما، سید مصطفی و ناصرخان قشقایی را برای مذاکره خدمت میفرستم، خدا به همه رحم بفرماید. ایام به کام باد. سید ابوالقاسم کاشانی.
دکتر مصدق نیز در همان روز 27 مرداد1332 در نامهای رسمی که دارای نشان شیر و خورشید و تاج بوده و در صدر آن واژه نخستوزیر نیز چاپ بود، در پاسخ به نامه آیتالله کاشانی مختصر وقایع چنین نوشت:
«مرقومه حضرت آقا بهوسیله حسن آقا سالمی زیارت شد. اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم، والسلام دکتر مصدق.»