- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 178499 - 43/2
- وزن: 0.20kg
نگاهی به مصاحبه رفیق اشرف دهقانی
نویسنده: سازمان چریکهای فدائی خلق ایران
ناشر: م. بیدسرخی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 38
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: ؟؟؟؟ - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : در حد نو
مروری بر کتاب
اشرف دهقانی در خانوادهای کارگر و تهی دست در تبریز زاده شد. پدرش با اینکه میرآبی بیسواد بود اهل سیاست بود و در سالهای ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ عضو فرقه دموکرات آذربایجان بود. پس از حمله نیروهای کمکی دولت مرکزی ایران به پیکارجویان، خانه آنها پناهگاهی برای این عده محسوب میشد.
هنگامی که اشرف در سال ۱۳۲۸ به دنیا آمد پدرش زمینگیر شده بود. اشرف در شرایط سخت زندگی قرار گرفته و متکی به خود بار آمد. در دوازده سالگی او خواهر بزرگش (روحانگیز) که معلم بود همراه مادرش به جای دیگری برای کار رفتند. بهروز دهقانی، برادر بزرگشان اشرف را به کتاب خواندن و تعمق تشویق مینمود. بهروز دهقانی نیز از مبارزان ضد پهلوی بود و با صمد بهرنگی و کاظم سعادتی دوستی داشت. آنها نیز تأثیر مهمی بر اشرف گذاشتند. اشرف دهقانی در مدرسه تلاش میکرد همکلاسیهایش را آگاه کند. یک بار معلم مدرسه نامه او و دوستش پیدا کرد و از آنها تعهد گرفت به مسایل سیاسی کاری نداشته باشند.
درگذشت صمد بهرنگی تأثیر زیادی بر اشرف و دیگران گذاشت و آنها مدتی منفعل شدند. در این هنگام بود که اشرف به بهروز دهقانی و رفقای مبارزش در مبارزه مسلحانه پیوست و رابطه رفاقت بزرگی بین آنها شکل گرفت.
پس از اینکه بهروز دهقانی از تحصیل در آمریکا برگشت دوباره کارها از سر گرفته شد و یکی از میان خود را با تراکتور به روستاهای اطراف فرستادند… اعضای گروه تراکتوری خریده بودند که با ظاهر کشاورز ولی برای جمع کردن یاران بیشتر به روستاهای دیگر بروند. کمکم ارتباط محفل تبریز با محفل امیرپرویز پویان-مسعود احمدزاده بیشتر میشد. پس از اینکه دو گروه به صورت مشترک تیمسار ضیا فرسیو، رئیس اداره دادرسی ارتش را در ۱۸ فروردین ۱۳۵۰ ترور کردند پیوند سازمانی واقعی بین آنها شکل گرفت و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران متولد شد. نام سازمان را در واقع اعضای شاخه تبریز پیشنهاد دادند و واژههای چریک و خلق که کلمات مأنوس آن روزگار بود را با واژه فدایی ترکیب کردند که توسط سایرین پذیرفته شد.
در فاصله سالهای ۱۳۵۰–۱۳۵۱ ساواک موفق شد تعداد زیادی از اعضای سازمان را دستگیر، شکنجه و اعدام کند. اشرف و بهروز دهقانی یکبار موفق میشوند فرار کنند ولی ساواک برادر کوچکترشان محمد دهقانی را گرفت و زیر شکنجه برد که موجب بیماری اختلال حواس در وی شد. محمد را چهار سال زندان کردند. سپس کاظم سعادتی (رفیق قدیمی و شوهرخواهر آنها) دستگیر شد ولی او خود را یک فرد معمولی نشان داد و موفق شد موقتاً آزاد شود. البته ساواک او را زیرنظر داشت و کاظم که این را میدانست برای رساندن پیام هشدار به بهروز دهقانی و اشرف، رگ دستهای خود را زد و جان سپرد. در اردیبهشت ۱۳۵۰ نیز بهروز دهقانی دستگیر شد و در زندان زیر شکنجه ساواک جان سپرد.