- موجودی: موجود
- مدل: 198457 - 107/4
- وزن: 0.30kg
- JAN: keynaz
نقد آثار صادق هدایت
نویسنده: عبدالعلی دستغیب
ناشر: سپهر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 212
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1357 - دوره چاپ : 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ لبه جلد و چند صفحه اول کتاب رد زردی مختصری دارد
مروری بر کتاب
صادق کودکی زیبا، خوبروی، شیرین و به دلیل ظرافت و زیبایی و داشتن موهای طلایی و چشمان آبی محبوبیت خاصی در بین همۀ افراد خانواده داشت. به گفتۀ محمود هدایت، برادر صادق، او در همۀ دورۀ کودکی مایۀ سرگرمی بزرگ و کوچک خانواده بود.
صادق هدایت سالهای تحصیل را در تهران گذراند. او را در شش سالگی به مدرسۀ علمیه سپردند. تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ علمیه آموخت و پس از آن به دارالفنون که دبیرستان مهم تهران بود رفت و تا سال سوم آنجا درس خواند. «بعد راهی مدرسۀ سنلویی شد تا زبان فرانسه یاد بگیرد. در سال سوم سنلویی بود که زبان فرانسه اش به نحو شگفت انگیزی پیشرفت کرد و چیزی نگذشت که باب مکاتبه را با کتابخانه های مهم پاریس باز کرد و با هزینه های گزاف ماهی دو سه جلد از کتابهای مربوط به علوم سرائر را به دست می آورد و در گوشه ایی آن را میخواند.
...«هدایت به گفتۀ دوستانش خوش برخورد، بزرگوار و مهربان بود و خود را دیر می توانست در دل دیگران جا کند. قامت متوسط، اندام باریک، حالت خونسرد، قیافۀ تودار ظاهر لاابالی داشت. عینک می زد و همیشه سیگاری لای انگشتانش دیده می شد.
روزی یکی از دوستان فرانسوی هدایت به نام "ژان کامبورد"، نشانی درست خانه اش را از هدایت می خواهد با این اشتیاق که او را بیشتر ببیند. هدایت که به گفته همان شخص "انسانی بود عاری از خودنمایی و به کنه افکارش نمی شد پی برد" می گوید:
خانه ام طرف بیابان است.
این پاسخ به گفته کامبورد نشانه بی همانند بودن آزرم هدایت است. آزرم غرورانگیزی که برگزیدگان با آن خو گرفته اند و گفتار و کردار خود را با آن پاسداری می کنند. گفته هدایت نکته دیگری را نیز دربر دارد و آن اشاره به تنهایی و خلوت گزینی اوست...
در سالهای 1320به بعد با روشن تر شدن افق هنری و ادبی، هدایت از لاک تنهایی خود بدر آمد و به فعالیت های سیاسی اجتماعی دست زد؛ ولی وابسته به هیچ یک از گروههای سیاسی آن روزگار نشد. وی باکوشندگان راه آزادی و هنرمندان پیشرو همدلی و همراهی می کرد. داستانهای سگ ولگرد، حاجی آقا، فردا و توپ مروارید که واقعیت های اجتماعی را منعکس می کند و هدایت مستقیم و نامستقیم از سیمای زشتکاران پرده برمی گیرد، فرآوردۀ همین دوران است
یکی از مباحث مطروحه در مورد ابعاد فکری هدایت مسئلۀ پوچگرایی است. عده ای معتقدند این نویسنده زندگی انسان را بی معنا و پوچ می داند و عده ای نظر دیگری دارند. پوچ گرایی و وجود یاس فلسفی در هدایت وجود نداشت و تنها مرگ اندیشی یکی از بنیادهای اندیشۀ هدایت است ، همان اندیشه به مرگ که در شعرهای فردوسی ، خیام ، مولوی و حافظ نیز دیده می شود. پس شگفتا که ما آنها را پوچ گرا نمی خوانیم و فقط هدایت را سرزنش می کنیم...