دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

نفرین شده

نفرین شده

نویسنده: اسماعیل زرعی
ناشر: آشنایی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 230
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1391 - دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

22 داستان 

به گفته صادق هدایت « عنکبوت نفرین شده» عنکبوتی است که مادرش او را عاق کرده است طوری که دیگر نمی تواند تار بتند، بنابراین نمی تواند غذای خودش را تامین کند اجبارا کنج نشین می شود و غصه می خورد اما گرسنگی نا چارش می کند برود سراغ مور و ملخ و مگسی که به تار عنکبوت های دیگر افتاده اند.

ولی هر وقت سر می رسد، می بیند فقط جلدشان ما نده و عنکبوت های چاق و سالم هرچه خوردنی بودهف تمام کرده اند. بعد از زور تنهایی می رود سراغ سوسک و خرچسونه ها که آنها هم بهش اعتنا نمی کنند. به باور برخی از نزدیکان هدایت، او این داستان را نوشته و سپس پاره کرده است و به اعتقاد عده ای دیگر قبل از آن که داستان به سرانجام برسد، هدایت خودش را کشته است.

در هر صورت من کوشیده ام با بهره گیری از جهان بینی صادق هدایت، لحن و کلام دلنشین او در برخی آثارش و همچنین فضاهایی که خلق می کرد آنچه از ما دریغ داشته است را به احترامش بازآفرینی و به دوست دارانش پیشکش کنم که شوربختانه تاکنون به این توفیق دست نیافته ام....

این‌مرتبه بلندتر از قبل، آشکارتر، وحشت‌ناک‌تر؛ طوری‌که من هم بترسم؛ هراسان شوم. نگران چشم بدوزم به او که از خرید برگشته، یا از آش‌پَزخانه زده بیرون، شاید بر اثر شنیدن‌ِ سروصدا، بر اثرِ شنیدن‌ِ کشمکش؛ شاید هم از همان اول پشت‌ِ در گوش بوده ببیند ما چه می‌گوییم و کار به‌کجا می‌کشد.
در هرحال، خودش را برساند جلوی درِ اتاق، رمیده و وحشی، وحشت‌زده، به چاقوی خون‌چکان نگاه کند، به دست‌های آلوده‌ی من؛ و به او، که غرق‌ِ خون، روی زمین، روی زمین که نه، روی فرش‌ِ کف‌ِ اتاق، آخرین دست و پاهایش را می‌زند؛ بعد به‌رعشه می‌افتد؛ رعشه‌های ریزِ مرگ، که گاهی زیر پوست‌اش می‌دود؛ مارپیچ، تند و ظریف، تکان‌اش می‌دهد و گاه آن‌قدر پنهان می‌ماند که آدم خیال می‌کند راست‌راستی کار تمام شده است؛ جنازه دیگر جنازه است، جان ندارد.

اول، او دیده بودش، مینو. آن‌وقت‌ها اسم‌اش مریم بود؛ وقتی‌که هنوز جنایتی اتفاق نیفتاده بود؛ درحقیقت، تصمیمی هم به انجام‌ِ جنایت نبود؛ کسی آمده بود؛ دیداری شکل می‌گرفت، نه معمولی، نه روزمره، اتفاقی، نادر؛ اما تکراری، خوانده بودم چندبار این‌جا و آن‌جا، نه زیاد، به‌هرحال دو نفر ملاقات می‌کردند با هم؛ و من مانده بودم در عالم‌ِ حیرانی چه‌کار کنم. تکراری بودن‌اش آزارم می‌داد؛ بی‌آن‌که دست از سرم بردارد؛ بی‌آن‌که بتوانم رهایش کنم؛ وقتی‌هم فکر می‌کردم بعدش چه، سرانجام می‌خواهد به‌کجا برسد را هم نمی‌دانستم.

تازه، این‌که وقوع جنایت و عوض کردن‌ِ اسم، چه ربطی به‌هم دارند را هم هیچ‌کس نمی‌داند، حتا من که شوهرش هستم. البته من عادت کرده‌ام به تغییر و تحولات‌ِ ناگهانی، به وقایع‌ِ خلق‌الساعه، مثل رفتن، رفتن که نه، بی‌اراده کشیده شدن دنبال آدم‌های مختلف، شنیدن‌ِ حرف‌های عجیب و غریب و یا دیدن‌ِ مناظرِ کابوس‌مانند؛ یا حتا مثل همین روی‌دادِ دردناک که اصلاً به‌خواب هم نمی‌دیدم.


فهرست

1- دیدار با شیطان
2- صورتک‌ها
3- درخت‌ِ سیب‌ِ سرخ‌ِ ساقه طلا
4- معرکه
5- اشتباه
6- مهتاب
7- و آن هنگام که لب به‌سخن....
8- خانه‌ی خراب‌ِ خاطرات
9- گنج
10- ضجه‌های آخرین امپراتور
11- صدای تیشه فرهاد
12- روز گم‌شده
13- مردود
14- اهالی‌ِ شهر‌ِ شریف‌آباد
15- تپه‌ی رتیل‌ها
16- زن و پنجره
17- لحظه‌ی موعود
18- چاهی به ژرفای همه‌ی نیستی
19- بر بال باد
20- نویسنده
21- میم
22- نقاشی

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات