- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 180833 - 9/2
- وزن: 0.20kg
نظریه دولت در ایران
نویسنده: آن لمبتون
مترجم: چنگیز پهلوان
ناشر: کتاب آزاد
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 92
اندازه کتاب: رقعی روکشدار - سال انتشار: 1359 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
آن کاترین سوئینفورد لمبتن ، یکی از ایران شناسان حرفه ای، اما مامور سیاسی دولت انگلستان در ایران بود. بعضی منابع ایرانی تلاشهای ستایش آمیز او را در پژوهش های مربوط به مالک و زارع، عشایر، زبان فارسی و ... ستوده اند و در نوشته های خود بدانها استناد کرده اند. برخی منابع دیگر او را جاسوس زبردست که تمام قد در خدمت وزارت امور خارجه انگلستان بود، معرفی کرده، ایرانگردی های او را در همین جهت دانسته اند.
منابع خارجی نیز او را به دور از این دو چهره معرفی نکرده اند. به هر حال کوشش های استثنایی او در شناخت ایران، تالیفاتی که در مورد مالکیت زمین، لهجه های ایران، تاریخ دوره قاجار و معرفی برخی از متون کهن فارسی دارد، و نیز اقداماتی که برای نظام اطلاعاتی انگلستان کرد مانند تعقیب جاسوس آلمانی در اطراف شهر کاشان، مشورت ها و پیشنهادهایی که برای ساقط کردن حکومت دولت محمد مصدق داد، بهره برداری از عناصر حزب توده و ... از او چهره ویژه ای می سازد .
...دوران قاجاریه در ایران که از ظهور آقا محمد خان تا خلع احمد شاه به طول انجامید سرانجام به استحاله این کشور از یک نظام سلطنتی اسلامی قرون وسطایی که بر شرق متصرفات خلفای عباسی حاکم بود به یک حکومت مشروطه سلطنتی مطابق با الگوی اروپای غربی منجر گردید.
با اقداماتی که انگلیس ها انجام میدادند(اشاره به انتشار مقاله روزنامه تایمز لندن)به خوبی معلوم بود دولت انگلیس از وضع وخیمی که در نتیجه اعمال حکومت صدر- ارفع پیش آمده سخت نگران است و چون همه میدانند که این حکومت به ابتکار خود آن دولت تشکیل گردیده است میکوشد خود را تبرئه کند به همین مناسبت مقارن همان ایام اداره انتشارات سفارت انگلیس تصمیم گرفت چند تن مدیران روزنامهها و نمایندگان مطبوعاتایران را برای بازدید از انگلستان دعوت کند تا ضمن آن هم بیطرفی خود را در جریانات اخیر ایران نشان دهد و هم دلجویی از مطبوعات ما کرده باشد.
«جفری ویلر»از اعضای سفارت انگلیس در تهران که چندین سال بهطور فعال با AIOC در زمینه روابط عمومی کار کرده بود در هنگام حضور در لندن از طریق«باوکر»،دستیار معاون وزارت امور خارجه،پیشنهاد کرد به اتفاق دوشیزه لمبتون نامههایی از قول اتباع بریتانیا مقیم ایران به عنوان بیبیسی جعل کنند که در آنها از زبان این به اصطلاح انگلیسی های مقیم تهران آنچه را که وزارت امور خارجه مایل است مطرح شود منعکس سازند....
به نظر لمبتون،کاشانی در رساله خود،با نام«ساز و پیرایه شاهان پرمایه»که درباره پادشاهی است،میکوشد «اصول پادشاهی را به واسطهء اشکال مختلف خلقت تا ظهور آدم،جانشین خدا و عالم صغیر و عالم کبیر بگیرد.
خواجه نصیر سه چیز را برای حفظ مساوات در میان امت مهم میدانست:
1-ناموس الهی که میبایست بزرگترین داور باشد و همه از آن اطاعت کنند
2-حاکم میبایست خود را با ناموس الهی تطبیق دهد
3-نظام پولی که از داور دوم تبعیت میکند
لمبتون اظهار میدارد که در عهد تیموریان حکمران،هنوز سایهء خدا در زمین به حساب میآمد او در این رابطه به گفتهء شامی در اثر مشهورش ظفرنامه استناد میکند:«که پادشاهان به دنبال پیامبران آمدند و نقش قدرت دنیوی آن است که آدمی را به سوی کتاب خدا بیاورد....
دولت از اختیاراتی کافی برخوردار است و نهاد دیگری که مدعی برتری یا برابری با او باشد و بتواند مسؤولیت ترویج اخلاق و یافتن ضمانتهای حقانیت خود را به آن واگذار کند، قدرتش را محدود نمیکند؛ بلکه خود دولت باید زشتی و فساد را از میان برده و راه درستی و نیکی را نشان دهد که مرز مشخصی میان اخلاق و قانون وجود ندارد. در دهههای نخست قرن دوم / هشتم، علما و فقها، «وظیفة نظارت بر اعمال دولت و جامعه و رعایت موازین شرعی را نیز در مسؤولیت خویش میدیدند» ، به هر حال، علما «در مجموع ضعیف بودند و اتحاد نداشتند»؛ اما «آنها چون حکومت را غاصب میپنداشتند احتمالا انگیزهای نداشتند که کارهای حکومت را مشروع سازند» و از سوی دیگر، «در واقع طبیعی خواهد بود که مجتهدین در صدد باشند خود را به عنوان منبع اقتداری در برابر شاه درآورند، همچنانکه علمای سنی، که به طور سنتی وارثان پیامبر تلقی میشدند، خود را به صورت نیروی بازدارندهای برای سلطان درآورده بودند.
در مجموع، گو آنکه لمبتون فقها را تا حدی نیز در موضع تقیه میداند و بر آن است که «با توجه به عمل تقیه، ممکن نیست بتوانیم تصمیم آنان را دریابیم»، این ارزیابی کلی را دارد که «فقها در مواجهه با شکاف بین عقیده و عمل، با اعتقاد به لزوم معصوم بودن حاکم از گناه و اعلم زمان بودن او، در صدد برآمدند مشکل را بدین گونه حل کنند که سلطان را مطیع و پیرو یک مجتهد سازند»؛ اما «آنها همچون غزالی که سلطان را به جزیی از خلافت تبدیل کرد، تلاش نکردند سلطنت را بخشی از امامت جلوه دهند...