- موجودی: موجود
- مدل: 197658 - 89/1
- وزن: 0.30kg
ندای استاد
نویسنده: جبران خلیل جبران
مترجم: فرامرز جواهری نیا
ناشر: مجید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 144
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1382 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
عشق رویایی استاد همراه با زیباترین نقاشی های خلیل جبران
و سرنوشت را چنان افتاد که شاگرد استادش را درحالی بیند که به آهستگی در باغ پیش و پس می رفت و نشانه های اندوهی ژرف بر چهره رنگ پریده اش هویدا بود.
« این زن رویایی به راستی همسرم بوده و در همه ی غم ها و شادی های زندگیم کنار من بوده است. بامدادان که بیدار می شوم، او را می بینم که روی بالشم خم شده و با چشمانی فروزان از مهربانی و مهر مادرانه به من چشم دوخته است. هنگامی که نقشه ی برنامه ای را در سر می پرورانم، او با من است و مرا در به پایان رساندنش یاری می کند.
برای خوراک خوردن که می نشینیم، او کنارم می نشیند و ما اندیشه ها و سخنانمان را با یکدیگر داد و ستد می کنیم. شبانگاهان، او باز با من است و می گوید:« بیش از اندازه اینجا زمان گذرانده ایم. بیا در دشت و چمن گامی زنیم.» آنگاه کارم را رها کرده و در پی او به دشت ها می روم و روی تخته سنگ بلندی نشسته و به افق های دور چشم می دوزیم. او به ابری زرین اشاره می کند و نغمه ی پرندگان را به گوشم می آورد که پیش از غنودن شبانه ی خویش ترانه ها می خوانند و پروردگار را برای آزادی و آرامشی که ایشان را بخشیده، سپاس می گذارند.»
* خداوند خطا نمی کند، او ما را خرد و آموختگی بخشیده تا بتوانیم خویشتن را در برابر گودال های کژی و تباهی بپاییم.
* مسیح، کور، فلج و لنگ و جذامی را بهبود بخشید، اما نتوانست تهی مغز را شفا دهد.
* به زمین می چسبیم، در حالی که دروازه ی قلب پروردگار به رویمان گشوده است.
* نخستین نگاه چشمان دلدار چون روحی است برگذشته از چهره ی آب ها. روحی که آسمان و زمین را به پیدایی آورد.
* بوسه ی نخست آغاز گر لرزه ای جادویی است که دلداران را از جهان سنگ و ترازو به جهان رویاها و الهام ها برمی کشد.
* بگذار زمین فراستاند آنچه را که از آن اوست؛زیرا، منِ انسان، پایانی ندارم.
* اوه، موسیقی
در ژرفای توست که ما
دل ها و جان هامان را گرو نهاده ایم
تو ما را آموخته ای
که با گوش هامان ببینیم
و با دل هامان بشنویم...