دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

نبض وطنم را می گیرم

نبض وطنم را می گیرم
نبض وطنم را می گیرم
درحال حاضر موجود نمی باشد
نبض وطنم را می گیرم
نبض وطنم را می گیرم
نبض وطنم را می گیرم
  • موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
  • مدل: 160227 - 93/7
  • وزن: 0.30kg
0 ریال

نبض وطنم را می گیرم

نویسنده: محمدعلی سپانلو
ناشر: کتاب زمان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 78
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1357 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : نو ؛ با گالینگور بر روی جلد اصلی صحافی شده


مروری بر کتاب

مجموعه شعر

محمدعلی سپانلو شاعر، منتقد ادبی، و مترجم بود. وی بیش از شصت جلد کتاب در زمینه‌های شعر و داستان و تحقیق، به صورت تألیف یا ترجمه، منتشر کرد. در بیست سال گذشته، او به عنوان یکی از چند نمایندهٔ معدود ادبیات معاصر فارسی در بسیاری از گردهمایی‌های بین‌المللی در اروپا و آمریکا شرکت کرده و گفته می‌شود که سهمِ بزرگی در معرفی ادبیات ایران به جهانیان دارد. بسیاری از آثار او تا به حال به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسه، هلندی، عربی، و سوئدی ترجمه شده‌است. کتاب نویسندگان پیشروِ ایران که گلچینی از آثار داستانی نویسندگان قرن بیستم ایران، به همراه بررسی آنهاست، جزوِ منابعِ درسی در بسیاری از دانشگاه‌های ایران است و تابه‌حال فروش بسیار بالایی داشته‌است.

ضمناً سپانلو از معدود شاعران و نویسندگان ایرانی است که در دنیای ادبیات غرب نیز شناخته شده، و توانسته است نشان شوالیه نخل (لژیون دونور) آکادمی فرانسه، و جایزهٔ ماکس ژاکوب را دریافت کند.وی در مورد تهرانی بودن خود و علاقه وافرش به این شهر می‌گوید: «من پنج نسلم تهرانی بوده‌است. زمانی تهران در اذهان منفور شده بود و بعضی می‌گفتند در تهران اجحاف و دروغ وجود دارد؛ انگار که شهر خودشان سمبُل صداقت بوده‌است.

من پاسخ می‌دادم که صداقت و بی‌صداقتی در همهٔ شهرها هست، اما در تهران برای شما امنیت وجود دارد؛ چون در هیچ شهری نمی‌توانید به اهالی آن بد بگویید، اما در مورد تهران هرچه که بگویید، کسی کاری با شما ندارد»

در مغرب ملایم پائیزی
می ایستم سلام به شب می دهم
آزادی درونی این روز رفتنی
آنقدر ماندنی ست که فردا ثمر دهد ؟
این جا زمان خفتن در اعراف
تنها منم که مستم هشیارم
وسی و شش سال دارم.
هر چند چون درختان
کامل نیم هنوز
با برگ و بار خویش مقابل نیم هنوز
اما بر آستانه امسال
یک سرزمین سی قرنی
اسمی ست در هوا
که نقر می کند قلم آهن
بر صخره های حافظه ما
تصویر پیرمردی خاکستری
خاکستر اجاقش
خیشی...ترانه ای...چپقی خاموش
پاییز فصل منزوی من!
پاییز نور مرده قندیل دور دست
پاییز پلک های سوخته ساقط
بر جاده ستاره
پاییز مردگان و جوانمردان
در برج گوشواره
پاییز ناخدایان
نسل موذنان سیه پوش
برکشتی همیشگی کاج...:
تا آن زمان که روشنی بندرها
با زعفران مغرب ترکیب می شود
و عاملان باج و خراج شب
بر گرده سحاب گذر می کنند
آرام تر قدم بگذار.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات