دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

نایب کنسول ؛ متن کامل

نایب کنسول

نویسنده: مارگریت دوراس
مترجم: قاسم روبین
ناشر: نیلوفر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 195
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1379 - دوره چاپ: 2

کیفیت : در حد نو

 

مروری بر کتاب

داستان حاضر شرح وقایعی است که بر نائب کنسول فرانسه در لاهور و کلکته گذشته است . ژان مارک دناش ، یگانه فرزند خانواده پس از پشت سر نهادن وقایع گوناگون به افسردگی روحی مبتلا می‌شود، اما سرانجام به مقام نائب کنسولی لاهور می‌رسد .وی طی تقاضاهای پی در پی، از لاهور به کلکته شهر سگ‌ها و جزامیان می‌رود، و در آن دیار به  آغازی اشترتر  همسر سفیر فرانسه دل می‌بندد .سپس ماجراهای دیگری نیز رخ می‌دهد که اساس داستان بر آن استوار است.

...پیتر مورگان می نویسد که دختر راه می رود. چگونه می شود برنگشت؟ باید خود را گم و گور کرد.
بلد نیستم.
یاد می گیری.
در پی راه چاره ای هستم که خودم را گم و گور کنم.
خالی از ذهن باید بود، تمام دانسته ها را نادانسته انگاشت و به سوی عذاب آورترین نقطه افق قدم برداشت، به جایی مثل پهنه بی انتهای باتلاق هایی با هزارها کرتی که از هر سو باتلاقها را، معلوم نیست چرا، در می نوردند.

دختر هم همین کار را می‌کند، راه می‌رود روزهای متمادی، کرت‌ها را پی می‌گیرد، رهاشان می‌کند. به آب می‌زند، مستقیم پیش می‌رود. راهش را کج می‌کند به‌سمت باتلاق‌های دیگری در دوردست. به باتلاق‌ها می‌رسد، پشت‌سر می‌گذاردشان تا باز به باتلاق‌های دیگری برسد. هنوز در جلگه تونله‌ساپ است، مکانی هنوز برایش آشنا.

بد نیست بدانید که آن نقطه اوجی که شما بهش خواهید رسید بی‌شک عذاب‌آورترین نقطه نیست، حتی اگر این‌طور تصورش کنند. بااین‌حال همانی است که آدم اصلاً تصور نمی‌کند که عذاب‌آورترین نقطه به حساب آید. خمیده‌سر به عذاب‌آورترین نقطه افق می‌رسد دختر، خمیده‌سر، صدف‌های توی لجن را تشخیص می‌دهد، صدف‌های تونله‌ساپ همین‌هاست....

زن گدای کتاب، جوانه‌زنی است رانده مادر، سالک راهی صعب،. یکه و تنها در جغرافیای هجر و همواره در جوار آب و تالاب، در گم‌گشتگی و از دست‌شدگی، می‌رسد به جلگه پرندگان، به کویر هستی‌اش. در پی طعام است، طعمه هم می‌شود، تن هم می‌سپارد، با جانی کاسته. گرسنه است، ماهی خام سق می‌زند، می‌جود، می‌لیسد. با آن حفره زخم پا گاهی‌خواهان پیدا می‌کند، عابری، جاشویی، صیادی، در ربطی فارغ از همخواهی.

حامله است. نوزاد را می‌بخشد به بانوی غریبه، به قصد ریشه گرفتن در آسیای زادگاه. پرسوناژ نامعینی است زن‌گدا، بی‌نام، بر خلاف مکان‌های کتاب که تعین دارند و در چند وجهی زمان‌های برنهاده و نیز در تنیدگی با ساختار گسیخته-پیوسته داستان صفت هم می‌یابند، نام-صفت می‌شوند. نایب کنسول سگ‌کش، پرسوناژ دیگر کتاب، به نوعی آینگی زن‌گداست؛ و همتای لل (در کتاب شیدایی لل.و.اشتاین، برآمده از نظم تقابلی پرسوناژ، نظمی که شالوده بافت روایت در این دو کتاب نیز هست.) زن دیگری هم در کتاب هست، انماری اشترتر (نقش تقابلی زن‌گدا) با مردهای محفلی‌اش، نافلان ذکور حاشیه روایت.

زن‌گدا، به رسم خود، مدام در ستیز است با سرگذشت و سرنوشت ناعادلانه گریبانگیر شده‌اش. پیتر مورگان، راقم کتاب، در حضور ما می‌نویسد که جوانه‌زن سرگشته، همتای تجزیه شده سرزمین هند جذام، هند داغدار از استعمار در آن راه دراز نوا سر می‌دهد، حزین، در سودای خام باتام بانگ: با تاتام بانگ بانگ...و آنماری اشترتر در جزیره محفل می‌خوابد. خوش‌خیال. می‌خوابد

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات