- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 186892 - 120/3
- وزن: 0.30kg
نامه یک زن ناشناس
نویسنده: اشتفان تسوایگ (استفن زوایک)
مترجم: حسنعلی نصر
ناشر: رنگین
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 53
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: دهه بیست - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ نوشته تقدیمی دارد
مروری بر کتاب
...اما محبوب من آنروز و ساعتی را که تا ابد به تو علاقمند شدم هنوز به خاطر دارم . من با یکی از دختران هم مدرسه ام به گردش رفته بودم و با هم صحبت کنان جلوی در ایستاده بودیم . در این اثنا اتومبیلی به سرعت رسید و نگهداشت .
تو با همان وضع بی حوصله و چابکت که هنوز مرا مجذوب تو نگاهداشته است از اتومبیل بیرون جسته و به طرف در خانه روانه شدی . نمی دانم چه قوه مجهولی مرا وادار کرد که در را به روی تو باز کنم .
در این موقع پایمان به یکدیگر تصادف کرد و تقریبا هر دو به هم برخوردیم . تو با همان نظر گرم و نرم و جذابت که مانند نوازشی بود به من نگاه کرده و با لبخندی که جز شیرینی صفت دیگری نمی توانم برایش قائل شوم لبخند زدی و با صدای صاف و تقریبا خودمانی گفتی خیلی متشکرم دختر خانم .
عزیزم حرف تو فقط همین بود اما از آن ثانیه از وقتی که من آن نگاه دلفریب و با محبت را احساس کردم ، دلباخته تو شدم . بعدها بلکه نه فورا احساس کردم که تو این نظر درخشان و جذاب ، این نظری که شخص را در عین حال عریان و مستور می کند . این نظری که مخصوص فریب دهندگان زنهاست . به هر زنی که از کنار تو رد می شود . به هر دختر دکّان داری که به تو چیز می فروشد . به هر کُلفتی که در را به روی تو باز می کند می اندازی .
این نگاه تو از روی اراده و علاقه نیست بلکه محبت تو نسبت به زن ها بدون آن که خود بدان واقف باشی . نگاه تورا که متوجه آن ها می شود گرم و آتشین می کند .اما من یک دختر سیزده ساله به هیچ وجه این گمان را نسبت به تو نکردم . نگاه تو مثل این بود که مرا در تش فرو بردند …
استفان برند (لویی ژوردان) که در گذشته ای نه چندان دور، پیانیست موفق و مشهوری بوده و البته همچنان گاه و بیگاه در محافل موسیقایی آفتابی می شود، از سوی شوهر یکی از زنانی که قبلا با او رابطه داشته به دوئل دعوت می شود. استفان به ظاهر موافقت می کند ولی در اصل قصد دارد همان شب فرار کند.
اما پیش از آنکه او آماده سفر شود، نامه ای که از سوی زنی ناشناس برایش فرستاده شده، توجه او را به خود جلب می کند. زن ناشناس نامه را اینگونه آغاز کرده است: "وقتی که این نامه را می خوانی، ممکن است مرده باشم. اگر این نامه به دستت برسد، خواهی دانست که چگونه در زمانی که تو نمی دانستی من چه کسی هستم یا اینکه اصلا وجود دارم، از آن تو شدم..."