- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 158996 - 92/2
- وزن: 0.50kg
نامه های محمد قزوینی
نویسنده: محمد قزوینی
مقدمه : احمد مهدوی دامغانی
به کوشش : ایرج افشار , نادر مطلبی کاشانی
ناشر: طهوری
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 176
اندازه کتاب: رقعی گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1394 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
به محمدعلی فروغی و عباس اقبال آشتیانی
به انضمام نامه فروغی به قزوینی در باب تالیف تاریخی برای ایران
نامههای این کتاب که بیشتر طرح مسائل شخصی و خصوصی مانند گرفتاریهای مادی، سختی زندگی در اروپا بعد از جنگ جهانی اول، ازدواج، وضعیت کارهای علمی، تصحیح «جهانگشای جوینی»، اظهار نظر درباره برخی رجال بین سالهای ۱۹۱۹/۱۲۹۸ تا ۱۹۳۷/۱۳۱۵ است و گویای دوستی عمیق و صمیمی نویسنده و مخاطبان است.
این نامهها به لحاظ شناخت حالات و روحیات زندهیاد قزوینی و طرز کار وی حائز اهمیت و توجه بسیار است، مطلبی کاشانی در مقدمه این کتاب نوشته است:
«برخی از نامهها محتوای در حکم یک مقاله علمی دقیق هستند. قزوینی به وسواس علمی مشهور است و محتوای هر یک از نامهها که هیچگاه برای انتشار نوشته نشده بود، این نکته را آشکارتر میسازد.»
محتوای این نامهها گواه دوستی عمیق و رفاقت صمیمانه و متعهدانه نویسنده و مخاطبان است، اما بخش جالب نوشتار دکتر دامغانی به تکدر خاطر مرحوم قزوینی و فروغی و شکراب شدن رابطه بین آن دو در پایان عمر اختصاص دارد، او در این نوشتار با اشاره به پایبندی عمیق این دو به دوستی دیرینه همدیگر، با استعانت از توضیح حضرت یوسف در قرآن که «شیطان میان من و برادرانم آشوبی افکند و فتنهای برانگیخت» مینویسد: شیطان ملعون به بنای محبت قزوینی و فروغی آشوب افکند و آن را خللپذیر کرد....
به راستی این نامه ها (غم نامه) یا (رنج نامه ) است، و هر خواننده ی رقیق القلب و نازکدل را که به علم و ادب دلبستگی داشته باشد سخت متاثر می سازد.
... این بنده (نامه های قزوینی به فروغی) را (غم نامه) یا (رنج نامه) شمرده ام و من بنده یقین دارد که بسیاری از خوانندگان با احساس فاضل، در هنگام خواندن این نامه ها به همین حزن و اندوه و اسفی که این ناچیز به آن مبتلی شد، مبتلی خواهد گشت و چه بسا چون این حقیر اشکشان بر چهره شان بریزد که بخوانند و بدانند که علامه محمد قزوینی با چه گرفتاری و خون جگری زندگی خود و زن و فرزندش را اداره می کرده است و در عین حال آن همه اثر نفیس و شریف ادبی و تاریخی از خود به یادگار گذاشته است، و الله اکبر که این چه استغناست یا رب، وین چه قادر حکمت است؟
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست!
امیدوارم خوانندگان فضل و ادیب این نامه ها از توجه به سلاست و بلاغت و طرز انشاء نامه های مندرج در این رساله و اینکه مرحوم علامه با چه دقت و ظرافت (حسب و حال) خود را به دوست معظمش [ذکاءالملک فروغی] بیان میدارد غافل نشوند، آنجا که لازمه ی بلاغت در ایجاز است با چه ایجازی و آنجا که لازمه اش اطناب است با چه اطنابی قلم می زند. نه ایجازش مخل است و نه اطنابش ممل (به تعریف اهل بلاغت)، در عین حال ذوق ظریف متعالی اش از اینکه نامه اش را به اشعار و امثال بیاراید دریغ نمی کند.