- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 190713 - 107/4
- وزن: 0.30kg
نامه ها و یادداشت های مهندس کاظم حسیبی
نویسنده: کاظم حسیبی
به کوشش: امیر طیرانی
ناشر: گام نو
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 212
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
مشاور ارشد دکتر مصدق در امور نفت
کاظم حسیبی از چهرههای روسفید ایران در پیشگاه تاریخ معاصر ایران است؛ تکنوکراتی مسلط به امور نفت، به معنای تمام کلمه ملی و به همان قوت، مذهبی و البته روشنفکر. از دانشآموختگان دارالفنون بود که در نخستین آزمون اعزام محصل به خارج از کشور قبول شد و به فرانسه رفت.
در پلیتکتیک مشهور پاریس مشغول به تحصیل شد و بعد دوره مهندسی معدن را در مدرسه عالی معدن این شهر گذراند و در سال 1327، 20 سال بعد از روزی که به پاریس رفته بود، استاد دانشکده فنی تهران شد. آن روزها کمتر دانشمندی بود که نسبت به اوضاع کشور بیتفاوت باشد. حسیبی نقش برجستهای در تأسیس کانون مهندسین ایران داشت؛ این کانون هسته اولیه حزب ایران را تشکیل می داد که چند سال بعد، از بازیگران اصلی نهضت ملی شدن صنعت نفت بود.
حسیبی در جریان امضای قرارداد الحاقی در مجلس پانزدهم، وظیفه تهیه مستندات برای حسین مکی را به عهده گرفت و همین سبب شد که علاوه بر تصویب نشدن لایحه، او به یکی از مطلع ترین ایرانیان درباره دقایق و جزئیات صنعت نفت بدل شود. با این پیشینه، دکتر مصدق او را به مشاورت خود برگزید و از اینجا بود که زندگی حسیبی با نفت گره خورد. بودند کسان دیگری هم که چون حسیبی برای ملی شدن نفت و حل مشکلات بعد از آن جوش می زدنند اما در امتحان نهایی، نمره قبولی نیاوردند و مصدق را رها کردند. اما حسیبی تا آخر ماند و روز 28 مرداد، با کمک چند نفر دیگر، جان مصدق را نجات داد...
از خواندنی ترین یادداشت های مجموعه هم می توان به گزارشی اشاره کرد که حسیبی از جزئیات حمله به خانه مصدق در بعدازظهر 28 مرداد، تهیه و آن را خطاب به ملت ایران منتشر کرده است: «مصدق در روز 28 مرداد از ساعت 4 که قوای نظامی رسما به طرف خانه او هجوم آورده بودند، به فرماندهان محافظ خانه دستور صریح داده بود که از تیراندازی به طرف قوای نظامی خودداری کنند و فقط از نزدیک شدن اراذل و اوباش به خانه او جلوگیری شود و این دستور حتی با آویختن بیرق سفید در قسمت های مختلف خانه دکتر مصدق، به نظر قوای نظامی که حمله می کرده اند رسیده است و [پارچه] سفیدی که برای این امر به کار رفته است از قطعات ملافه روپوشی دکتر مصدق بوده است.
وقتی که آویختن ملافه و بیرق سفید هم مانع تیراندازی قوای مهاجم نشد، برای جلوگیری از قتل نفس قوای نظامی مدافع منزل، دکتر مصدق دستور داد که سربازان مدافع داخل عمارت، همه اسلحه های خود را به خارج پرتاب کنند و افراد هم با فریاد زنده باد شاه، عدم دشمنی و اختلاف خود ا با قوای مهاجم اعلام کنند.
با وجود این اقدام، همچنان تیراندازی با مسلسل و تفنگ و توپ به طرف منزل مصدق تا ساعت 7، یعنی ساعت ورود مهاجمین غیرنظامی که با تشویق قوای مهاجم به منزل دکتر مصدق هدایت می شدند، ادامه داشت. قصد اساسی مهاجمین خراب کردن خانه بر سر دکتر مصدق و 10 نفری که در اتاق او تا دم آخر بودند، بود... هر چه آقایان مهندس رضوی و دکتر شایگان از دکتر مصدق خواهش می کردند که قبل از وخیم شدن اوضاع خانه خود را ترک کنند و به محل امنی انتقال یابد، دکتر مصدق از قبول پیشنهاد خودداری کرده، اظهار می دارد که آقایان آزادند و حتی خواهش می کنم که همه بروند و جان خود را نجات دهند.
ولی من باید روی همین تختخواب که کمر به خدمت ملت ایران بسته ام، بمانم تا کشته شوم. البته هیچ یک از ده نفری که با او تا دم آخر ماندند، حاضر به جداشدن از پیشوای محبوب ملت ایران نشده و آنها هم با نهایت متانت و بردباری همچنان در اطراف تخت خواب دکتر مصدق در انتظار مرگ نشسته بودند و حال آن که گلوله های مسلسل دیوارهای محافظ اطاق را از طرف محوطه به منزل سوراخ سوراخ کرده و [دکترمصدق و همراهانش] مرگ مهیب و نزدیک را به چشم خود می دیدند...