- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 193063 - 75/2
- وزن: 0.50kg
نادرشاه
نویسنده: لارنس لکهارت
مترجم: مشفق همدانی
ناشر: امیر کبیر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 352
اندازه کتاب: پالتویی - سال انتشار: 1357 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
هر کسی نام نادرشاه را شنیده و بسیار کسانی تاریخ او را خواندهاند. ولی آنانکه او را نیک شناختهاند کم میباشند. این مرد بزرگتر از آنست که مردم میشناسند و آنچه ما میدانیم همیشه کسانی از بیگانگان خواستهاند او را خُرد نشان دهند و از ارجش نزد ایرانیان کاهند. این را همیشه بسود خود دانستهاند.
چندی پیش در روزنامههای تهران گفتگو از نادرشاه به میان آمد و برخی از این پادشاه غیرتمند بد گفته بودند. یکی از بیچارگیهای ایرانیان اینست که تاریخ خود را نمیدانند. نادرشاه نیکی های بسیاری به ایرانیان کرده و سزا نیست که کسی ازو بدگویی نماید...
احمد کسروی
نادرقلی ملقب به تهماسبقلی خان و نادرشاه از ایل افشار خراسان از ۱۷۳۶ تا ۱۷۴۷ میلادی پادشاه ایران و بنیانگذار دودمان افشاریه است. او از مشهورترین پادشاهان ایران پس از اسلام است که سرکوب افغانها و بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح هندوستان و ترکستان و جنگهای پیرزومندانه او، سبب شهرت بسیارش گشت. به او در اروپا، لقبِ آخرین جهانگشای شرق و ناپلئون ایران و اسکندر دوم نیز دادهاند.
کتابی که اینک از نظر خوانندگان عزیز می گذرد و به زعم مترجم برای کلیه طبقات ایرانی قابل استفاده خواهد بود اقتباسی جامع از نادرشاه تألیف لکهارت با تطبیق دقیق آن با منابع مورد اعتماد ایرانی است .
لارنس لاکهارت مورخ، محقق و ایرانشناس بریتانیایی است که از سال ۱۹۲۴ به مدت ۳۰ سال به طور مرتب به ایران رفت و آمد داشت.وی بیشتر این ایام را در ایران زندگی کردهاست.از آثار او میتوان نادر شاه (لندن ۱۹۳۸) و «فروپاشی صفویه» را نام برد.وی در ایران به عکاسی نیز مشغول بود.او جزو نویسندگان تاریخ ایران دانشگاه کمبریج بودهاست
نادر شاه افشار از ایل افشار بود و از مشهورترین پادشاهان ایران بعد از اسلام می باشد ، ابتدا نادر قلی یا ندرقلی نامیده می شد موقعی که افغانها و روس ها و عثمانی ها از اطراف بایران دست انداخته بودند و مملکت در نهایت هرج و مرج بود یک عده سوار با خود همراه کرد و به طهماسب صفوی که کین پدر برخواسته بود همراه شد فتنه های داخلی را خواباند افغانها را هم بیرون ریخت ، شاه طهماسب صفوی از شهرت و اعتبار نادر در بین مردم دچار رشک و حسادت گشت و برای نشان دادن قدرت خود با لشکری بزرگ به سوی عثمانی تاخت ترکان عثمانی کردستانات ایران را اشغال کرده بودند.
در آن جنگ هزاران سرباز ایرانی را در جنگ چالدران بدلیل عدم وجود سلاحهای مدرن به کشتن داد . نادر با سپاهی اندک و خسته از کارزار از مشرق به سوی مغرب ایران تاخت و تا قلب کشور عثمانی پیش رفت و سرزمینهای ایرانی را به خاک ایران برگرداند و از آنجا به قفقاز تحت اشغال روس ها رفت که با کمال تعجب دید روسها خود پیش از روبرو شدن با او پا به فرار گذاشته اند در مسیر بر گشت در سال ۱۱۴۸در دشت مغان در مجلس ریش سفیدان ایران از فرماندهی ارتش استعفا نمود و دلیلش اعمال پس پرده خاندان صفوی بود.
خود عازم مشهد شد در نزدیکی زنجان سوارانی نزدش آمدند و خبر آوردند که مجلس به لیاقت شما ایمان دارد و در این شراط بهتر است نادر همچنان ارتش دار ایران باقی بماند . سپس کمر بند پادشاهی ایران را در سن ۴۸سالگی بر کمرش بستند . او سه بار به هند اخطار نمود که افسران اشرف افغان که جزو غارتگران بودند (حدودا ۸۰۰ نفر ) و در قتل عام مردم ایران نقش اساسی داشتند را به ایران تحویل دهد که در پی عدم تحویل آنها سپاه ایران از رود سند گذشتند و هندوستان را تسخیر نمود ند ۸۰۰ متجاوز افغان را در بازار دهلی به دار زدند و بازگشتند ...