"میچکا" دختری یونانی از خانواده‌ای سرشناس، ثروتمند و با فرهنگ است که در زندگی دوبار در معرض بدنامی قرار می‌گیرد. او برای فرار از بدنامی از خانواده‌اش می‌گریزد. "آرتا"، مردی ایرانی و پاک که ازدواج ناموفقی داشته، با میچکا آشنا می‌شود و او را به سوی روشنی می‌برد. با ورود شخصیت‌هایی چون نینای کولی، مونا سعید‌ خواننده‌ی مصری و پلیس ... سپس حوادثی رخ می‌دهد که جامعه‌ی غربی و تفکرات مردم درباره‌ی زندگی، خدا و قوانین دادگاهی را نشان می‌دهد....

آرتا باز در راهی دشوار به خاطر هانیا، جای می گیرد و از«پل» سمیرا، دلباخته یی دیگر می گذرد و پاکی و مردانگی را به پرواز درمی آورد. عشق را جانشین شهوت می کند. درین داستان نقش مصرف«مواد» و زیان های خانمانسوز آنان به چالش کشیده می شود و فداکاری، پندار نیک همراه کردار نیک و دوستی سازنده جلوه گر می شود.

آنچه موجب پیروزی و بالندگی میچکا، سمیرا، هانیا و سروان امانوئل می شود؛ امید، ایمان به یزدان، تلاش و دوری از آلودگی ست.آلودگی که موجب تباهی و خودکشی کشیش شد؟!