- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 151761 - 98/3
- وزن: 0.50kg
میشل فوکو
نویسنده: ژوزه گیلیرمه مرکیور
مترجم: نازی عظیما
ناشر: کارنامه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 301
اندازه کتاب: رقعی گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
شاید فوکو بزرگترین متفکر قرن ما نباشد، اما به یقین چهره اصلی فلسفه فرانسه پس از سارتر است. هنگامی که فوکو در سال 1984 در پاریس درگذشت، پل وین، تاریخپژوه برجسته دوران باستان و همکار فوکو، در رثای او مقالهای در لوموند منتشر کرد و آثار وی را مهمترین واقعه در تفکر قرن ما نامید. در کتاب حاضر، مرکیور، به بررسی زندگی، اندیشهها و افکار این متفکر بزرگ فرانسه پرداخته است...
فوکو فرزند زمانهای پرآشوب بود. دهههای شصت و هفتاد در فرانسه، همه جا پر بود از تظاهرات و اعتصابها و شورشهای دانشجویی، در مقابل اقتدار سیاسی. ذهنیت مردم چنان تغییر پیدا کرده بود که در همه چیز حتی در این که چه کسی وظایف درون خانه را به عهده داشته باشد و چه کسی وظایف بیرون خانه نشانی از قدرت سیاسی مییافتند؛ و تمام فعالیتهای فوکو نیز بر همین محور بود که چگونه ساختار قدرت تمام شئون زندگی اجتماعی را کنترل میکند.
در نظریات مارکسیستهایی همچون لویی آلتوسر، قدرت چیزی در تملک طبقات بالاست که به واسطه آن طبقات پایین را سرکوب میکنند. اما فوکو با تغییر دادن این دیدگاه، قدرت را جاری در تمام جامعه و در تمام امور روزمره و روابط افراد میداند. غالباً تصور میکنند که قدرت چیزی نیست جز توانایی عاملانی قدرتمند، در اعمال اراده خویش بر مردمی بی قدرت، و واداشتن آنها به کاری که خود نمیخواهند. فوکو به نقد این نگرش میپردازد، و میگوید قدرت بیشتر چیزی شبیه به «راهبرد» است، شکل انجام کارهاست، نه چیزی که میتوان به چنگش آورد. نظامی از روابط است که در سرتاسر جامعه، خانواده و اداره و مدرسه و روابط زن و مرد، گستردهاست و روابط افراد را تعریف میکند، نه این که صرفاً در نهادهای خاصی مانند دولت و پلیس جای گرفته باشد و تنها نقش سرکوبگر داشته باشد.
با این تحلیل، بر خلاف مارکسیستها که میگفتند باید با انقلاب قدرت را از طبقه بالا گرفت و جامعهای آزاد ساخت، فوکو معتقد بود: انقلاب به معنای آزادی از قدرت سرکوبگر نیست، بلکه نوعی متفاوت از تنظیم همان روابط قدرت است.در نتیجه فوکو میگفت: شکلهای مختلف مبارزات اقتدارستیزانه (مخالفت با سلطه مردان بر زنان، مخالفت با سلطه زمامداران بر مردم، و…) تنها حمله به این یا آن نهاد قدرت، یا گروه، یا طبقه است. اما هنگامی که طبقه غالب سقوط کرد و شورشگران قدرت یافتند، باز همان شیوههای طبقه سقوط کرده را ادامه خواهند داد. در نتیجهٔ این مبارزات به باور فوکو، مانع تحلیل درستی از نیروهای وسیعتر قدرت میشود. آنچه باید با آن مبارزه شود، افراد و گروهها نیستند، بلکه روشها و شکلهای قدرت است.
فوکو در مراقبت و تنبیه و کتابهای دیگر، بحث میکند که در جوامع کنونی هر چند مثل گذشته مجازاتهای وحشیانه بدنی بر مجرمان اعمال نمیشود، اما شکل دیگری از نظارت جای این مجازاتها را گرفتهاست. او به طرح زندان سراسربین جرمی بنتام اشاره میکند که در آن زندانها به صورت حلقهای به دور یک برج مراقبت مرکزی ساخته میشوند و نگهبان از برج مراقبت میتواند تکتک سلولها را زیر نظر بگیرد. این طرح که جایگزین زندانهای تاریک و پوشیده و دخمهمانند قدیم شده، نشان دهندهٔ تغییر بزرگی در ساختار قدرت است: استفاده از حس نظارت و دیدهشدن، حتی اگر در واقع کسی نباشد که ببیند، برای آن که افراد (زندانیها، دانشآموزان، کارگران، خریداران فروشگاه) انضباطی درونی داشته باشند و خود عامل اعمال قدرت بر خود و سرکوب خود باشند. فوکو میگوید: این شکل جدید اعمال قدرت (اعمال قدرت و سرکوبگری درونی توسط خود افراد) علت اصلی آن است که نظامهای سلطنتی (که عامل قدرت و سرکوبگری بیرونی و در هیئت پادشاه متبلور بود) کمکم برچیده شدند.