دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

می گوید ویران کن

می گوید ویران کن
درحال حاضر موجود نمی باشد
می گوید ویران کن
  • موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
  • مدل: 176031 - 84/4
  • وزن: 0.40kg
0 ریال

می گوید ویران کن

نویسنده: مارگریت دوراس
مترجم: فریده زندیه
ناشر: به نگار
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 127
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1368 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : نو 

 

مروری بر کتاب

رویداد رمان واقعه یا وقایع خاصی نیستند که خواننده را صرفا مجذوب کنند یا دلسرد سازند، ...خواننده با هیچ اتفاقی روبرو نمی شود...توصیف موقع و وضع رویداد غالبا ناروشن و در بسیاری موارد کاملا مبهم است. خوانند باید به کوشش خود کشف کند ...رویداد داستان را باید به عنوان پدیده چنان دید که هست و آن را چنان دید و فهمید که بتواند در جائی دیگر به صورتی دیگر رخ دهد...فضای رویداد که آدم ها در آن زیست می کنند غریب و حتی گاه بی معنی است و به همین جهت نیز به نحوی خاص مشوش کننده است. معلوم نیست که این آدم ها چگونه هستند و که هستند...

مارگریت دوراس با نام کامل مارگریت ژرمن ماری دونادیو، نویسنده و فیلم ساز فرانسوی است. برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستان نویسی مدرن» را به او دادهاند. او در طول دوران فعالیت ادبی و هنری خود، بیش از ۱۹ فیلم ساخت و ۶۰ کتاب شامل رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه، اقتباس، فیلمنامه نوشت.دوراس در ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانوادهای فرانسوی در هندوچین، مستعمره ی سابق فرانسه و ویتنام فعلی زاده شد. او دو برادر بزرگتر از خود داشت. در سال ۱۹۲۹، مارگریت به منظور تحصیل در دوره ی دبیرستان به سایگون رفت.

در همان زمان بود که مارگریت نوجوان عاشق یک چینی ثروتمند شد. او این ماجرا را سال ها بعد در داستان «عاشق» نوشت و توانست برنده ی جایزه ی گنکور شود.دوراس در اکتبر ۱۹۸۸ به کما میرود و پس از ۵ ماه به طور معجزهآسایی جان سالم به در میبرد. او که مسئله ی بیش مصرفی الکل داشت، در نهایت به سرطان مری مبتلا شد. دوراس در روز یکشنبه ۳ مارس سال ۱۹۹۶ در ساعت ۸ صبح در سن ۸۲ سالگی در طبقه ی سوم خانه ی شماره ی ۵ خیابان سنبنوآ پاریس درگذشت....

 هر بار مي بايست يك روز تمام وقت مي گذاشتم  تا سر نخ  رويدادهاي روز را پيدا كنم  آن طور روزها بدترين روزهام بود  آن قدر بد كه اغلب دست از همه چيز مي شستم . روز ديگرم تماما  صرف اين مي شد كه  چنان روزي را به  فراموشي بسپرم  از ظلمت رويدادها  و از درهم  و برهميشان بيرون بيايم،  نفس راحتي بكشم...

در همين شهر است كه يكي از دوستان دوران كودكي تاتيانا كازل را پيدا مي‌كند، شبي كه در تمام طول آن شب كذايي در كنار او مانده بود و ماجراي لول و. اشتاين يك بار ديگر آغاز مي‌شود تا پس از چند هفته به همان جايي ختم شود كه شروع شده بود.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات