مگره می ترسد

مگره می ترسد

نویسنده: ژرژ سیمنون
مترجم: عباس آگاهی
ناشر: جهان کتاب
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 182
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1403 - دوره چاپ: 1

مروری بر کتاب

مگره در بازگشت از کنگره پلیس بین الملل در بوردو به دعوت یک دوست قدیمی قاضی بازپرس شابو در شهر کوچک -فونتنه لو كنت از قطار پیاده می شود. او بلافاصله اطلاع می یابد که ظرف سه روز دو آدمکشی در شهر روی داده است یک مرد اشراف زاده که به هزینه شوهر خواهرش زندگی می کرد و یک بیوه سالخورده که در گذشته ماما بود، هر دو به یک شکل و با یک وسیله به قتل رسیده بودند.

در حالی که مگره در شهر است قتل سوم هم گزارش می شود این بار مقتول پیرمردی دائم الخمر است. مگره به زودی در می یابد که در شهر بر اثر اختلافات طبقاتی، دو جناح متخاصم وجود دارد که به هم با سوء ظنی ریشه دار می نگرند...

مگره در بین دو ایستگاه کوچک راه آهن که نام آنها به دشواری برایش قابل خواندن بود و در ظلمت شب چیزی نمی دید به جز باران تندی که بریک چراغ بزرگ و شبح مردانی با چهارچرخه های باری می بارید ، بی مقدمه از خود پرسید « در اینجا چکار می کند .»
شاید لحظاتی در کوپه ی بسیار گرم قطار چرتش برده بود .
نمی توانست هشیاری اش را کاملاً از دست داده باشد زیرا به خوبی آگاه بود که در یک قطار است ؛ صدای یکنواخت آن را می شنید و حاضر بود قسم بخورد در گستره ی تاریک مزرعه ها گهگاهی پنجره های روشن یک خانه ی روستایی دورافتاده رامی دیده است .