- موجودی: موجود
- مدل: 191674 - 68/3
- وزن: 0.30kg
مگره
نویسنده: ژرژ سیمنون
مترجم: عباس آگاهی
ناشر: جهان کتاب
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 134
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1402 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
در داستان «مگره» سربازرس بازنشسته شده و روزهای یکنواخت و آرام بازنشستگی را در حومه پاریس سر میکند. اما شبی خواهرزاده همسرش که مردی جوان است، آرامش دوران بازنشستگی سربازرس را به هم میزند.
خواهرزاده همسر سربازرس، فیلیپ لوئر نامدارد که بازرس تازهکار پلیس است و بهطور ناخواسته درگیر جنایتی شده که نقشی در آن نداشته است. حالا برای فرار از اتهام قتل به سربازرس مگره سابق پناه آورده است. به اینترتیب پای ژول مگره دوباره به مرکز پلیس پاریس باز میشود....
کامیونها از پشت شیشه میگذشتند. ردیف ترامواها با سروصدای زیاد آنها را دنبال میکردند.
«حالا قصد دارین چکار کنین؟»
مگره شانهها را بالا انداخت. او هیچچیزی نمیدانست. نگاهش در فراسوی جنبوجوش کوچه، در فراسوی رودخانه سن، به کاخ دادگستری دوخته شده بود.
فیلیپ با مدادش بازی میکرد. گروهبان لوکا نفس بلندی کشید و گفت:
«دیگه باید برم! قراره دوباره پسری لهستانی که دست به چند فقره خلاف توی کوچه سن_آنتوان زده تحقیق کنم. شما بعدازظهر اینجا هستین؟»
«احتمالا.»
مگره هم از جا برخاست.
فیلیپ پرسید: «من هم با شما بیام؟»
«ترجیح میدم که نیای. برگرد به اداره. برای خوردن ناهار، همینجا همدیگه رو میبینیم.»
او سوار اتوبوس شد و نیمساعت بعد از پلههای خانه فرناند بالا رفت. زن چون هنوز خواب بود چند دقیقهای طول داد تا در را به رویش باز کند. آفتاب اتاق را فرا گرفته بود. ملحفههای تختخواب برق میزدند.