- موجودی: موجود
- مدل: 190590 - 76/0
- وزن: 0.30kg
مکزیک در آتش
نویسنده: جان رید
مترجم: فیروز فیروزنیا
ناشر: اندیشه - گزاره
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 272
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1369 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : در حد نو _ نو
مروری بر کتاب
نویسنده این کتاب ”جان رید“ درسال ۱۹۱۳ به عنوان خبرنگار روزنامه متروپولیتن در مکزیک حضور داشته و از نزدیک و در خط مقدم جبهه های جنگ شاهد و ناظرنبردهای خونین و پیآمدهای آن و انقلاب بوده است. جان رید به گروهی از پیکارکنندگان که زیر نظر“پانچوویال“ می جنگید پیوست و با تهیه گزارشهای دسته اول و تشریح رویدادها و تجسم صحنه های جنگ و انقلاب مکزیک، تصویرهای جالب و خواندنی از آنها ارائه داد و به همین سبب درمدت کوتاهی به شهرت رسید.
گزارش های مستند او از مردم و سیاستمداران و تکاپو و کوشش مردم انقالبی مکزیک ”برای زندگی و مرگ“ اثری ارزنده و جالب بوجود آورد . جان رید، جان اشتاین بک و جک لندن از یک تبارند، از تبار گورکی، از تبار مارکس بزرگ و سرانجام همه از تبار طبقه کارگر و پرولتاریای جهانی، سرافراز و سربلند بر تارک و پیشانی تاریخ در دفاع از محرومین، ستمکشان، کارگران و همه داغ لعنت خوردگان نشسته اند.
...من دویدم- دویدم تا وقتی که دیگر توان دویدن نداشتم، آنگاه چند قدمی راه رفتم و دوباره شروع به دویدن کردم. بجای نفس کشیدن به هق هق افتاده بودم. انقباض وحشتناک عضالت پاهایم را از رفتن بازمی داشت. خاربوته ها و کاکتوس ها زیادتر شده و دامنه کوه های غربی نزدیک بود. اما تمام مسیر از پشت سر پیدا بود. خوان والجو به دامنه کوه رسیده بود و حدود نیم مایل جلوتر بود. من او را میدیدم که از شیب تپه کوچکی به بالا میخزید. ناگهان سه سوار مسلح پشت سر او پیدا شدند. فریاد بلندی کشیدند. او اطراف را نگاه کرد، تفنگش را در خاربن های دوردست انداخت و برای نجات جانش شروع به دویدن کرد. آنها به طرف او تیراندازی کردند اما برای بازیابی تفنگش متوقف شدند. او پشت قله تپه ناپدید شد و آنها هم پس از او همین کار را کردند.
من دویدم، نمیدانستم ساعت چند است. خیلی نترسیده بودم. همه چیز چنان غیر واقعی بود که مثل داستانی در صفحه ای از کتاب دیویس ریچارد هاردینگ به نظر میرسید که اگر از معرکه فرار نکنم کارم را درست انجام نداده ام. با خود فکر میکردم: این هم یقینا تجربه ای است. من چیزی خواهم داشت که راجع به آن بنویسم.
بعد صدای فریاد و سم اسب از پشت سرم بلند شد. حدود صدپائی پشت سرم، جیل توماس کوچک در حال دویدن بود و باد دو انتهای شال رنگینش را در هوا می جنباند. حدود یکصد پائی بعد از او دو مرد سیاه که تفنگها و فشنگ هایشان دستشان بود می تاختند. آنان شروع به تیراندازی کردند. جیل توماس، که صورت کوچک سرخ پوست مانندش مثل روح بیرنگ شده بود مرا نگاه کرد. به دویدن ادامه داد. آنها دوباره شلیک کردند و یک گلوله صفیرکشان از بالای سرم رد شد....
'جان رید' (شاعر، نویسنده و روزنامهنگار آمریکا در اوائل قرن بیستم) معرفی میشود. بدین سان که چگونگی جامعهی آمریکا، اروپا، مکزیک و روسیه همراه با جزئیات زندگی جان رید در ارتباط با انقلابها و درگیریهای او با محافل ادبی و هنری توصیف شده است.
'زندگی کوتاه جان رید یک رمان پر حادثه و هیجانانگیز است. این شاعر، نویسنده و روزنامهنگار اوائل قرن بیستم، در زندگی سی و سه سالهاش، با اغلب محافل ادبی و هنری آمریکایی و اروپایی رابطه داشته و با نویسندگان صاحبنامی چون اپتون، سینکلر، جان دوس یا سوس، شروود آندرسن، یوجین اونیل، فلاسفهای چون ویلیام جیس، روزنامهنگارانی از قبیل والتر لیپن دوست بوده، با سیاستمدارانی مثل تئودور روزولت و وود ویلیون، روسای جمهور آمریکا، مصاحبه کرده و درگیری داشته، از نزدیک شاهد و گزارشگر انقلاب مکزیک، جنگ جهانی اول و انقلاب اکتبر 1917 بوده و در کنار بانچوویلا در مکزیک، لنین، تروتسکی، زینویف، کافف، پلخانوف، مایاکوفسکی و بسیاری دیگر در پطروگراد و مسکو و شهرهای مختلف روسیه شاهد شکستها و پیروزیهای انقلاب شوروی بوده است'.