- موجودی: موجود
- مدل: 194427 - 81/5
- وزن: 0.30kg
مهمان این آقایان
نویسنده: م. ا. به آذین
ناشر: نیل
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 220
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1357 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ لبه عطف زدگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
خاطرات زندان نویسنده در سال 1350
کتاب در برگیرنده خاطرات این چندماه زندان است و جزییاتی دقیق از عرق نوچ یادگار زندانیان قبلی بر روی تشک تا خواندن سرودهای جوانان زندانی بند عمومی. نویسنده از ابتدای کتاب درباره چگونگی دستگیریاش مینویسد، اینکه انتظار داشته بعد از دستگیری فریدون تنکابنی و انتشار بیانیه 53 نویسنده وشاعر و دستگیری سپانلو و رحمانینژاد او هم دستگیر شود . 21 تیر این اتفاق میافتد. قرار بود فقط نیم ساعت در سازمان با او صحبت شود اما ماندنی میشود.
...«دغدغه بزرگ من در چند سال اخیر سرنوشت کره خاکی ماست که دو اسبه به سوی نابودی رانده میشود. بیکاری اجباری دهها و به زودی صدها میلیونی… بیماریهای واگیردار ناشناخته یا دوباره سر بر آورده… جنگ و کشتار به بهانه دعواهای مرزی، و دشمنیهای قومی که میباید بازار فروش سلاحهای از رده بیرون شده کشورهای پیشرفته را گرم بدارد. زمین دارد رمق از دست میدهد.
نفسش دارد به شماره میافتد. باید پیش از آن که دیر شود، به دادش رسید… خیزش عمومی جهان لازم است. هر جا و همه جا، در راستای مهار کردن تولید انبوه سلاح، و ناممکن ساختن اسراف دیوانهوار کنونی در مصرف. من نیستم؛ اما نگذارید جهان نابود شود. بهپا خیزید!»
...یکشنبه بیست و یکم تیرماه.
ناهار آماده می شد . خورشت رشتی که دوست دارم : میرزا قاسمی
زنگ زدند کاوه در را باز کرد آمد و گفت :
آقای دبیری است شما را می خواهد.
دبیری کیه ؟...
...زندان. آهنگ کند زمان، که پس از گذشتن گویی متراکم میشود. حضور یادها: نقشی که گوئی در سنگ رقم زدهاند. روز میگذرد و شب هم میگذرد وبازهم روزی دیگر. لبریزم و چیزها دارم برای گفتن وگوش برای شنیدن و چشم برای دیدن. در این گورخانه کمتر از دو متر در دومتر سلول، زندگی با رنگ و تاب خیره کنندهای در برابرم ایستاده است.
از حیاط میشنوم که میگویند: در مسلخ عشق جز نکو را نکشند لاغرصفتان تندخو را نکشند گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز مردار بود هر آن که او را نکشند
دغدغه بزرگ من در چند سال اخیر سرنوشت کره خاکی ماست که دو اسبه به سوی نابودی رانده میشود. بیکاری اجباری دهها و به زودی صدها میلیونی… بیماریهای واگیردار ناشناخته یا دوباره سر بر آورده… جنگ و کشتار به بهانه دعواهای مرزی، و دشمنیهای قومی که میباید بازار فروش سلاحهای از رده بیرون شده کشورهای پیشرفته را گرم بدارد.
زمین دارد رمق از دست میدهد. نفسش دارد به شماره میافتد. باید پیش از آن که دیر شود، به دادش رسید… خیزش عمومی جهان لازم است. هر جا و همه جا، در راستای مهار کردن تولید انبوه سلاح، و ناممکن ساختن اسراف دیوانهوار کنونی در مصرف. من نیستم؛ اما نگذارید جهان نابود شود. بهپا خیزید!