- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 185694 - 120/6
- وزن: 1.00kg
مهره مار + مهمان این آقایان + بازی عشق و مرگ
نویسنده: م. ا. به آذين , رومن رولان
مترجم: م. ا. به آذين
ناشر: نیل - آگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 220 + 272 + 102
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1357 _ 1344 - دوره چاپ: 2 _ 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو ؛ با گالینگور صحافی شده
مروری بر کتاب
مهره مار
تاریخ انتشار این کتاب سال ۱۳۴۴ است و دومین کتابی است که بهآذین به نوشتن آن اهتمام ورزیده است. این کتاب شامل دوازده داستان است که هر کدام ویژگیهای منحصربفردی دارند. بعضی از این داستانها واقعگرایانه و برخی دیگر تمثیلی هستند و بعضی هم فضای رمزآلودی دارند.
داستان اصلی این کتاب تحت عنوان مهرهمار دربارهی زنی است که با همسر خود اختلاف سنی بسیار دارد و صاحب فرزند نمیشود. زندگی زن بسیار غمانگیز و راکد ترسیم شدهاست. او در چاردیواری خانهاش محصور است و کاری به جز رُفت و روب و سرخاب سفیداب و انتظار کشیدن برای برگشتن مردِ بازاریاش به خانه ندارد. در این تنهایی کُشنده زن بناچار به ماری نزدیک و علاقهمند میشود.
...گلنار روی حره زیر آفتاب نشسته بود. بسته ی سرخاب و سفیداب را کنارش نهاده بود آینه ی مسی را که زنها در حمام از آنها به کار می بردند به دست گرفته بود...
داستان مهرهمار گرچه امروزه برای مخاطب سنگین به شمار میرود اما نگاه جامعهشناسانه ژرفی دارد. در این اثر نویسنده ذرهبین خود را بر روی یک فرد کوچه بازاری میگذارد و بر یک سوژهی عامیانه، داستانی اجتماعی و قابل تامل بنا میکند. نتایج نشان می دهد نویسنده در این اثر، تقابل سرمایه داری با مارکسیسم را، در دوره زمانی سال 1344 به بعد مورد توجه قرار داده و شکل و محتوای داستان را به پیامدهای حضور سرمایه داری در جامعه به شکل احساس بیگانگی، دلزدگی و تنش های طبقاتی ترسیم کرده است تا بدین وسیله سرمایه داری را به عنوان مهره مار، مانعی بر سر راه آگاهی طبقاتی در جامعه معرفی کند که همین امر حکایت از دیالکتیک ساختار زیباشناختی مهره مار با ساختار ذهنی آگاهی جمعی مورد نظر در اثر دارد که پیوند نزدیکی را با طبقه اجتماعی منتسب به نویسنده نمایان ساخته است.
فهرست
وسوسه
مهره مار
معجزه
خانه
افسانه
رویا
سربسته
گره کور
و...
مهمان این آقایان
خاطرات زندان نویسنده در سال 1350
...«دغدغه بزرگ من در چند سال اخیر سرنوشت کره خاکی ماست که دو اسبه به سوی نابودی رانده میشود. بیکاری اجباری دهها و به زودی صدها میلیونی… بیماریهای واگیردار ناشناخته یا دوباره سر بر آورده… جنگ و کشتار به بهانه دعواهای مرزی، و دشمنیهای قومی که میباید بازار فروش سلاحهای از رده بیرون شده کشورهای پیشرفته را گرم بدارد. زمین دارد رمق از دست میدهد.
نفسش دارد به شماره میافتد. باید پیش از آن که دیر شود، به دادش رسید… خیزش عمومی جهان لازم است. هر جا و همه جا، در راستای مهار کردن تولید انبوه سلاح، و ناممکن ساختن اسراف دیوانهوار کنونی در مصرف. من نیستم؛ اما نگذارید جهان نابود شود. بهپا خیزید!»
...یکشنبه بیست و یکم تیرماه.
ناهار آماده می شد . خورشت رشتی که دوست دارم : میرزا قاسمی
زنگ زدند کاوه در را باز کرد آمد و گفت :
آقای دبیری است شما را می خواهد.
دبیری کیه ؟...
بازی عشق و مرگ
نمایشنامه داستانی
اگر به اختیار ما نیست که گرفتار درد عشق نشویم، به اختیار خودمان است که بازیچه ی آن نباشیم...بدا به حال دل هایی که بیش از اندازه محفوظ بوده اند.! هنگامی که سودا راه به دل باز میکند. آن که عفیف تر است، بی دفاع ترزندگی دزدی است. یا بدزد،یا جان بکن. آری،زیستن آن است که در گیر ودار پیکار جاودانه ، پیش از کسانی زنده باشید که نفس را و جارا می خواهند از شما بگیرند.هیچ موجودی زنده نیست مگر به زیان میلیونها موجودات دیگری که داوطلب زیستن اند...
سوفی: مگر من می توانستم آن را برای خودم نگهدارم؟ در این روزگار تنگی ، هر کس باید ریزه خرده خوشبختی را که برایش دست بدهد با دوستانش قسمت کند.
لودویسکا : بله، خوشبختی چیز کمیابی شده است.
دنی : خوشبختی؟ به گوشمان لغت بیگانه می آید.
کلوریس: مدت ها می شد که خنده به لب مان نیامده بود. آخ، خدایا.
به گریه می افتد …