- موجودی: موجود
- مدل: 185815 - 77/1
- وزن: 0.70kg
من دختر نیستم
نویسنده: پگاه بختیاری
ناشر: علم
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 588
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1384 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
این داستان در یکی از ایلات بختیاری رخ می دهد که در آن رئیس ایلی برای تداوم خان بودن از خانواده ی خود ، شدیدا می خواست که دارای پسری باشد ؛ اما همسرش سه زایمان گذشته دختر به دنیا آورده و اکنون که فرزند چهارم خود را حامله بوده کدخدا از سوی اطرافیان به ازدواج مجدد تشویق می شود ؛ اما او به دلیل علاقه بسیار به همسرش از این کار شانه خالی می کند.
فرزند چهارم به دنیا می آید و دایه به مادر می گوید که او هم دختر است. مادر برای گریز از داشتن هوو قضیه را کتمان می کند و به دایه حق السکوت می دهد. سرانجام مشخص می شود که او پسر بوده ؛ اما دایه برای حق السکوت گرفتن از مادر ، او را دختر معرفی کرده است. اما به دلیل این عمل دایه ، در طول داستان بسیاری از اعضای خانواده از جمله مادر قربانی می شوند و جان خود را از دست می دهند....
پسرک به قصد اعلان موقعیت به پدر با عجله دوید و حتی ساقی را که سد راهش شده بود محکم به گوشی ای پرت کرد. ساقی از جا بلند شد و به جانبش شتافت شاید که منصرفش کند. اما برای من مهم نبود. می بایست به هر قیمتی شده حتی برای یک بار دیگر مادرم را می دیدم. روی زمین نشستم. مادر دستش را روی چشمانش گرفته بود.
نور خورشید چشمانش را می زد. در حالی که سعی می کرد مرا ببیند مرتب پلک می زد و با صدای آمیخته به ناله اش تنها صدایم می زد: شاهین، شاهین جان، عزیز دلم، دختر قشنگم. با دلواپسی گفتم مادر جان من دختر نیستم. اما باز تکرار کرد چرا تو دختری. تو دختر قشنگ منی. دختر ته تغاری منی. در حالی که به شدت می گریستم با خود اندیشیدم که مادر دیوانه شده. حق هم داشت. هر کس دیگر هم جای او بود..