- موجودی: موجود
- مدل: 204795 - 66/5
- وزن: 0.50kg
من برنزه نیستم
نویسنده: صراحی زواره
ناشر: البرز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 544
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
به آدمی که رو به رویم نشسته بود زل زدم و گفتم:«هیس! التماس بیفایده است. میدونی اگه متعصب من اینجا بود و تو رو اینطوری میدید خفهام میکرد، چالم میکرد و میگفت: آدمکش، این بساط چیه؟ آن وقت به تدریج از این عفریتگی درمیآمدم و پری میشدم، گوشهای مینشستم و متعصبم را نگاه میکردم و اشکهایی که از چشمهای من و او میچکید یکهو دریا میشد و در ژرفایش گم میشدیم.
پری شدنم جالبه، اول این ناخنهایی که میبینی این قدر درازه و سرشون دندونه داره و قرمزه... ببینم چیه؟ خونه؟ آره... این ناخنها میریخت و با گوشت سر انگشتانم صاف میشد، بعد این چشمها که به قول تو نارنجی و ترسناکه، رنگ واقعیش میشد و مژگانم به اندازه، نه این قدر بلند...
...فریادهای مکرر یونس،ابراهیم را که سر بر فرمان اتومبیل نهاده و چرت می زد از جا پراندو
«« ابراهیم...ابراهیم...ابراهیم...»»
مرد مشتش را با غیظ به پیشانی کوفت و داد زد :
«« چه خبرته؟سر آوردی؟چیه؟هان...بگو؟»»