- موجودی: موجود
- مدل: 173898 - 53/6
- وزن: 0.30kg
من بادم و تو آتش
نویسنده: آنماری شیمل
مترجم: فریدون بدره اى
ناشر: توس
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 222
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 3
کیفیت : نو ؛ کتاب بر اثر فشار کمی تاب برداشته است
مروری بر کتاب
درباره زندگی و آثار مولانا
اندرآ در خانه یارا ساعتی
تازه کن این جان ما را ساعتی
این حریفان را بخندان لحظه ای
مجلس ما را بیارا ساعتی
تا ببیند آسمان در نیم شب
آفتاب آشکارا ساعتی
این چنین بود سرودی که مولانا جلال الدین رومی می سرود . رویای او که بایستی نورعشق از قونیه « ساعتی » به سمرقند و بخارا بتابد ، بیش از آنچه انتظارش را می داشت برآورده شد
خانم آنماری شیمل کتاب حاضر را با روایتی ساده از زندگی, آثار و افکار مولانا جلالالدین محمد بلخی ـ شاعر پر آوازه عرصه عرفان ـ به تحریر درآورده است . کتاب با فصل زیارت رومی آغاز میگردد و شامل خاطرات نویسنده است، هنگامی که به ترکیه سفر میکند. این فصل منطبق با توصیفات و ابیات مولانا در مثنوی و دیوان شمس میباشد و خواننده از نکتهبینی نویسنده به وجد میآید و تصویر دلپذیری از شهر و مقبره مولانا، در ذهن مجسم میکند.
در فصل دوم، تحت عنوان راه قونیه، وقایع اتفاق افتاده در طول زندگانی مولانا بیان شده که بیشتر جنبه تاریخی دارد که اگر خواننده علاقمند باشد میتواند بصورت گستردهتری در کتاب "پله پله تا ملاقات خدا" اثر عبدالحسین زرینکوب به بررسیهای تاریخی زندگی مولانا بپردازد. در این فصل میتوان تحلیل سرودههای مولانا را مشاهده کرد و درک مولانا بصورت فلسفی و کلامی بررسی شده است. خواننده باید زیر و بمهای نوع شعر غزل و موضوعات به کار رفته در آن را بشناسد تا درک بهتری از آن بدست آورد. اگر نویسنده کتاب به مقایسه غزلهای مولانا با سایر غزل سرایان مانند سعدی نیز توجه نشان میداد، خواننده حظ وافری از این فصل میبرد.
در فصل یک روز بهاری در قونیه، شیمل به تلقی مولانا از طبیعت میپردازد و نگاه شاعرانه را در برخورد با طبیعت به خواننده مینمایاند. فصل گنج نهان، اندیشه مولانا درباره خدا و آفرینش بررسی شده است بعنوان مثال بیان شده که مولانا حتی زمانیکه غم سراسر وجودش را گرفته است امید به رحمت و دانش ابدی خداوند را از دست نمیدهد (خدا گر ز حکمت ببندد دری - ز رحمت گشاید در دیگری) و به خدای لایتناهی که به ذات او نتوان رسید و هرگز موضوع اندیشه و غور قرار نمیگیرد اشاره کرده است (هر چه اندیشی پذیرای فناست - انک در اندیشه ناید آن خداست).
با عبارتی از فیه ما فیه به نام "دم خر و پر فرشته"، خانم شیمل وارد فصل دیگری میشود که دلانگیز است و صور خیال مثتوی آورده شده است و به راستی تبحر و استادی نویسنده را نشان میدهد که قادر است خواننده را با خود همراه کند.
در فصل هفتم خانم شیمل میگوید که مثنوی سراسر تفسیر قرآن است، و هر چیز ظاهری دارد و باطنی. همانطور که هر عضوی از اعضای بدن با عضوی روحانی انطباق دارد. در بسیاری از ابیات، آیات کلام خدا آورده شده است و آداب و رسوم قرائت قرآن را هم بخوبی میشناسد، مثلا برای مرده در آن زمان سوره یاسین میخواندند. خانم شیمل به شاعران جهان اسلام و ایران که در آثارشان به پیامبران اشاره کردهاند، توجه دارد. حضرت آدم که نخستین گناه را انجام داد، یوسف که در اشعار مولانا کمال الهی و موسی مظهر جمال الهی است. عیسی پیامبری دوست داشتنی است که صوفیان او را مظهر عشق الهی میدانند. در این میان نویسنده به احوال پیامبرانی که داستانشان در مثنوی آمده است هم اشاره کرده است که میتواند خواننده را با رموز کار مولانا آشنا کند و با تسلط بر زبان عربی و متن مقدس بهخوبی توانسته به درک اشعار مولانا در ارتباط با کلام مقدس و اولیای الهی بپردازد. همچنین خواننده میتواند مفاهیمی را که به زبان ساده بیان شدهاند را درک کرده و با اندیشه الهی مولانا آشنا شود.
نخودها بر نردبان روحانی عنوان فصلی است که بررسی صور خیال و خوراکیها در اشعار مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال میگوید که نمک در زبان فارسی با ملاحت و زیبایی پیوند دارد و اگر کسی معشوق را با نمک بخواند یعنی زیبا و دوست داشتنی است و آوردن تضاد ظریف لب همچون شکر یار و ملاحت و بانمکی در نزد مولانا امری متداول است. این فصل چنان شادان و سرخوش مینماید که خواننده باید آن را دو بار مطالعه کرده و هر بار لذتی مضاعف حاصل کند.
فصل نهم به نماز و دعا و حضور این فرائض دینی در شعر مولانا توجه شده است. در جایی از این فصل آمده است که یکبار مولانا خود را صورت مجسم دعا وصف میکند و میگوید "هر که مرا میبیند، از من طلب دعا میکند" از اینرو است که در برخی غزلها مرز میان شعر عاشقانه محو و کمرنگ میشود. نماز و دعا از خصوصیات مهم آثار مولاناست. خداوند دعای همه آفریدگان خود را میشنود و در اینجاست که مولانا داستان موسی و شبان را بیان میکند، آن هنگام که پیامبر از دعای بنده حیران میشود، خداوند بر او وحی میفرستد و این شعر از زبان مولانا بیرون میآید که:
تو برای وصل کردن آمدی یا برای فصل کردن آمدی
نویسنده در این بخش به بررسی رابطه نماز و دعا که همان عطیه الهی است، با شعر مولانا پرداخته و بیانش شیوا و رساست. به راحتی میتوان دریافت که دعا نزد مولانا چه تاثیر شگرفی بر روح و روان مومن دارد. چگونه با خلوص میتوان به ذات باریتعالی ارتباط یافت و بر اسرار وجود اطلاع حاصل کرد.
در فصل پایانی که عنوان سماع را بر خود دارد، خانم شمیل تجربههای شخصی خود را از مشاهده رقص صوفیان در فرقه مولویه آورده و اظهار میکند که رقص عبادی و چرخیدن درویشان به دور خود و شیخ و مرشد نماد گردش ذرات به دور خورشید و حرکت افلاک است. در ابتدای فصل اشاره میکند که «در دسامبر سال ۱۹۵۴ دعوتنامهای داشتم که در (شب عروس) مولانا یعنی سالروز مرگ او شرکت کنم. صوفیان روز وفات اولیاء و عرفا را روز عرس یا عروس مینامند.» این تجربهها بسیار شاعرانه هستند و نشان از ذوق و قریحه نویسنده دارد که برای خواننده جذاب و فرح بخش است.
فهرست
۱. زیارت رومی
۲. راه قونیه
۳. بیان شعری
۴. یک روز بهاری در قونیه
۵. گنج نهان: اندیشه های مولانا درباره ی خدا و آفرینش
۶. دُم ِ خر و پَر ِ فرشته
۷. قرآن، پیامبران، و اولیاء
۸. نخودها بر نردبان روحانی
۹. نماز و دعا: عطیۀ الهی
۱۰. تجلّیات عشق
۱۱. سماع