- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 167954 - 70/1
- وزن: 0.40kg
ملیکا
نویسنده: علی موذنی
ناشر: چاپ و نشر بین الملل
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 188
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1386 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
نمایی از کاخ یشوعا در پرتو مشعل ها، نیمه شب، خارجی
اتاق خواب ملیکا، نیمه شب، داخلی
ملیکا در تختخواب مجلل خود خوابیده.
نفس های عمیق می کشد.
دانه عرق بر پیشانی اش نشسته.
خواب می بیند.
صدای مردی را بر چهره او می شنویم که به عربی حرف می زند و انگار جملات او آبی باشند که بر آتش باشند که بر آتش بریزند، چهره ملیکا از انقباض به درآید و در آرامش، تبسم بر لبانش می نشیند.
با قطع صدای مرد، ملیکا ناگاه در تخت می نشیند و به روبه رو خیره می شود.
ملیکا نوه ی قیصر روم، بی خبر از رقابت های بستگان مادری خویش در ازدواج با وی و تصمیم های پدربزرگ در این باره، حیران از رویاهای متعدد شبانه، برای پی بردن به راز نهفته در آن ها تصمیم به آموزش زبان عربی می گیرد. معلم جوان وی، ریحانه، خیلی زود به دوستی صمیمی برای دختر جوان تبدیل شده و درمی یابد که ملیکا در خواب، بارها و بارها جوان عرب عالی قدری را ملاقات کرده ولی از سخنان وی چیزی متوجه نشده است. بزرگان خانواده، هم چنان در حال رای زنی و تصمیم گیری در خصوص آینده ی ملیکا هستند، غافل از این که او به دین اسلام گرویده و توسط پیامبر خاتم از طریق حضرت عیسی و جانشینش، شمعون، که از اجداد مادری بانوی جوان محسوب می شوند برای حسن بن علی (ع) خواستگاری شده است.
ملیکا نگران از آینده ی خویش و امیدوار به لطف خدا به همراه تمام اطرافیان بارها شاهد معجزاتی است که مانع ازدواج وی با اشخاص دیگر می شود. شبی در خواب به وی دستور داده می شود تا همراه سپاهیان و در لباس کنیزان به سوی سرحدات مسلمانان روان شود. بانوی جوان، ریحانه را از موضوع باخبر کرده و پس از این که نامه ای را در اختیار وی قرار می دهد تا به دست پدر و مادرش برساند، روم و امپراتوری آن را برای رسیدن و پیوستن به شویش، امام حسن عسکری (ع)، برای همیشه ترک می کند.