دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

ملت عشق

ملت عشق

نویسنده: الیف شافاک
مترجم: محمدجواد نعمتی
ناشر: فانوس دانش
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 446
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1398 
دوره چاپ: 9

کیفیت : نو ؛ ابتدای کتاب نوشته و تاریخ دارد

 

مروری بر کتاب

 چهل قاعده عشق که به نام ملت عشق نیز شناخته می‌شود، توسط نویسنده فرانسوی متولد ترکیه «الیف شافاک» نوشته شده است. این رمان که پرفروش‌ترین کتاب تاریخ ترکیه به حساب می‌آید، اثری برگرفته از ارتباط عرفانی بین شمس تبریزی و مولانا است که به صورت دو داستان موازی و در هم تنیده روایت می‌شود. بطن اصلی کتاب حول موضوع عشق و نقش آن در دنیای مدرن امروز نسبت به گذشته می‌نگرد و چنان آن را از غرب به شرق گسترش می‌دهد که به زندگی رنگ و بویی عرفانی و زاییده شده از عشق می‌دهد. اینکه چگونه قطعه سنگی کوچک، برکه‌ای راکد و خاموش را به تلاطم و جنبش وا می‌دارد.

رمان ملت عشق در سال 2010 به دو زبان ترکی و انگلیسی منتشر شد و به محبوب‌ترین رمان تاریخ ترکیه و به یکی از پرخواننده‌ترین کتاب‌های جهان تبدیل شد. اثر شافاک شامل دو روایت موازی است، روایت معاصر در مورد زن خانه‌دارِ متاهل و ناخشنود به نام اِللا روبینشتاین است که در ماساچوست آمریکا زندگی می‌کند. اِللا برای آژانس ادبی کار می‌کند و در حال حاضر او بر روی کتابی به نام «کُفر شیرین» که توسط عزیز زاهارا نوشته شده است، کار می‌کند. داستان عزیر، روایت دوم این رمان است.

کُفر شیرین در واقع داستان شمس تبریزی عارف صوفی است که او چشم‌انداز مرگش را می‌بیند و می داند که باید کسی را پیدا کند تا بتواند دانش و عرفان خود را به او انتقال دهد. به موجب همین او از سمرقند به قونیه سفر می‌کند، جایی که بزرگ مرد صوفی زمان یعنی جلال الدین رومی در آن زندگی می‌کند.

او داستان خود را در مورد چگونگی تبدیل شدنشان به دو دوست روایت می‌کند و اینکه چگونه رومی شروع به تغییر می‌کند و چگونه مردم از شمس و خانواده مولوی نفرت پیدا می‌کنند. از سوی دیگر، اللا بعد آنکه به شدت تحت تاثیر کتاب کفر شیرین قرار می‌گیرد، با فرستادن ایمیل موجبات آشنایی خود با عزیز را پی ریزی می‌کند. در طی همین نامه‌های الکترونیکی، اللا می داند که آماده است تا از فرزندان، شوهر و هر چیز دیگری در زندگی‌اش به خاطر او بگذرد.

نويسنده از منظرهای گوناگون گاهی از دیدگاه شمس، گاهی گدا، گاهی رومی یا زن روسپی یا حتی خانواده رومی، داستان عزیز را روایت می‌کند. این واقعا تصویری از آنچه در واقع اتفاق می‌افتد را به خوبی نشان می‌دهد، عشق رومی برای شمس و نفرت دیگران به او.

خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدم‌هایی شناختم، قصه‌هایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفش‌های آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...

مولانا خودش را «خاموش» می‌نامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیده‌ای که شاعری، آن هم شاعری که آوازه‌اش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستی‌اش، چیستی‌اش، حتی هوایی که تنفس می‌کند چیزی نیست جز کلمه‌ها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور می‌شود که خودش را «خاموش» بنامد؟ کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سال‌هاست به هر جا پا گذاشته‌ام آن صدا را شنیده‌ام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانسته‌ام و به گفته‌هایش گوش سپرده‌ام. شنیدن را دوست دارم؛ جمله‌ها و کلمه‌ها و حرف‌ها را... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود. اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید می‌کنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است.

نخستین کلمه‌اش «بشنو!» است. یعنی می‌گویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع می‌کند؟ راستی، خاموشی را می‌شود شنید؟ همه بخش‌های این رمان نیز با همان حرف بی‌صدا شروع می‌شود. نپرس «چرا؟» خواهش می‌کنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار. چون در این راه‌ها چنان حقیقت‌هایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز بمانند.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات