- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 159962 - 120/4
- وزن: 0.30kg
مفهوم دیالکتیک از نظر لوکاچ
نویسنده: ایستوان مزاروش
مقدمه : حسین اقبال طالقانی
ناشر: چشمه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 131
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1397 - دوره چاپ: 4
مروری بر کتاب
گئورگ لوکاچ ؛ یکی از فیلسوفان معاصر آلمانی است که در اندیشة وی مسائل دیالکتیک مقام محوری دارد و تمام کتابها و مقالاتش به نحوی با مباحث دیالکتیک مرتبط است. برخی از دلایل اصلی دلبستگی او به مسائل دیالکتیک را به اختصار میتوان چنین شرح کرد: چیرگی«مارکسیم عامیانه» بر جنبش سازمان یافتة طبقة کارگر و حملههای جزمی به دیالکتیک و تجلیل و ستایش از انواع گوناگون ماتریالیسم کسل کنندة مکانیکی با و ویژگی مسئله ساز دیالکتیک و عقلانیت دیالکتیکی در دورانی که خطر «خود ویرانگری» به کرات بشریت را تهدید میکند. در کتاب حاضر مفهوم دیالکتیک در فلسفه لوکاچ به اختصار بررسی شده است.
...در همین حال باید تاکید کرد که اگرچه چشماندازیهای تاریخی کلی تغییر کردهاند، گرایشهای اجتماعی-سیاسی که شالودهی بسیاری از قواعد لوکاچ را به وجود میآورد، امروز نیز بسیار مطرح هستند و فقط بنا به تعبیر دیالکتیکی پیوستگی در ناپیوستگی تغییر مییابند.
بدین ترتیب گفتمان لوکاچ که به بیواسطههای غیر دیالکتیکی گرایشهای ایدئولوژیک گوناگون مربوط میشود، اعتبار روششناسانهی عمومیاش را، و حتا در مواقعی نیز موضوعیت مبرم آن را، در حوزهی ایدئولوژیک مربوط حفظ میکند. همچنین نباید فراموش کرد که تنگنایی که لوکاچ در کوشش خود برای تعریف موضوعش در خصوص اصل بدیهی وحدت فلسفه و سیاست، نظریه و عمل مارکس با آن مواجه بود، صرفا تنگناهای فردی نبودند بلکه محصول عصری دشوار بودند که به نظر میرسید در آن عصر چشماندازهای مسئلهدار معین به مدتی طولانی بر جهتگیری تاریخی جنبش سوسیالیستی حاکم بودند. ممکن است دربارهی اعتبار عملی برخی از نتیجهگیریهای لوکاچ آرای متفاوتی وجود داشته باشد، اما کسی نباید عظمت فراگیر کار او را نادیده گیرد.
کتاب حاضر به ایده های نظری و تاملات فلسفی درباره ی موضوعاتی مشخص اختصاص دارد: از جمله هستی شناسی، جامعه وفرد، سیاست، ایدئولوژی های جدید، نقد پوزیتیویسم، استراتژی مبارزه در اروپای پس از جنگ، روشنفکران آلمان و اروپایی و غیره.
این مجموعه گفتگوها در اواخر عمر لوکاچ صورت گرفته اند یعنی در دوره ای که لوکاچ کمابیش همه مراحل فکری خود را از سر گذرانده است نوکانتی گرایی عصر جوانی خویش، دل مشغولی، با تئاتر مدرن و زیباشناسی، جهش به مرحله مارکسیستی در 1918، دوره فشرده فعالیت سیاسی رادیکال در دهه 1920، سپس گوشه گیری از سیاست و پرداختن به نظریه و تاریخ ادبیات ، به ویژه رئالیسم اروپایی و روسی، پس از آن مشارکت در انقلاب نافرجام مجارستان در سال 1956، درگیری در مباحث روشنفکری روز، جدل با روشنفکران آلمانی، نگارش کتاب نه چندان خوشنام تخریب عقل، تا پیگیری پروژه تقریبا ناتمام هستی شناسی اجتماعی و غیره. بنابراین، ما در این کتاب با لوکاچی مواجهیم که به تعبیری خاص کاملا پخته و خودآگاه است.