- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 183588 - 106/2
- وزن: 1.00kg
معیار البلاغه
نویسنده: ابوهلال حسن بن عبدالله بن سهل عسکری
مترجم: محمدجواد نصیری
ناشر: دانشگاه تهران
زبان کتاب: فارسی - عربی
تعداد صفحه: 685
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1372 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
مقدمه ای در مباحث علوم بلاغت
بانظمام ترجمه کتاب صناعتین (نثر و نظم عربی)
«هر گاه ابتدا نیکو و تازه و ملیح و رسا باشد، گوش را برای شنیدن کلام بعد از آن جلب می نماید و به همین معنی است که خداوند عزوجل می فرماید: الم، و حم، و طس، و طسم و کهیعص. پس گوشهای ایشان را به چیز تازه ای که مثل آن ایشان را سابقه ذهنی نیست، متوجه می سازد تا موجب استماع کلمات بعد از آن شود و خداوند به کتاب خود، قرآن، داناتر است...
درباره ابتدای نیکو، ابوهلال گفته یکی از نویسندگان را چنین نقل می کند: «ای گروه نویسندگان! کلام را با کلماتی نیکو شروع کنید که کلمات نیکو، راهنمای بیان است .» و در مقابل، همان گونه که شروع با کلام نیکو می تواند سلاست و شیوایی در بیان ایجاد کند، شروع با کلماتی که به نحوی خبر از بدی، اندوه و شکست داشته باشد - در باور عمومی دوره حیات ابوهلال - می تواند به بروز بدی و اندوه و شکست منجر شود: گفته اند برای شاعر، سزاوار است در اشعار خود و افتتاح گفته های خود از کلماتی که به آن فال بد و مرغوا زده می شود احتراز نماید و همچنین از کلام و مخاطبه ای که در مورد مفارقت و دوری دست و وصف خانه های بیابانی و تفرقه شدن دوستان مؤلف و خبر مرگ جوان و ذم زمانه مخصوصا در قصایدی که متضمن مدح و تهنیت است، [و آنچه] آن را در مراثی استعمال می کنند و وصف حادثه بزرگ دوری نماید زیرا وقتی کلام بر این مثال بنا شود، شنونده از آن فال بد و مرغوا می زند، هر چند شنونده می دانسته که شاعر عینا خود را مخاطب ساخته، نه ممدوح را.»
شواهدی از تاثیر ابتدا به کلام بد در صناعتین ارائه شده است; از جمله آنچه در دربار و بارگاه معتصم، خلیفه عباسی واقع شده است: «پس هر کس داخل می شد، شخصا او را در جایی که فراخور حالش بود، جا می داد و مردم روزی بهتر از آن ندیده بودند. پس اسحاق بن ابراهیم در خواندن قصیده اجازه خواست. او را اجازه داد و او شعری در وصف معتصم و مجالس او خواند که مردم بهتر از آن نشنیده بودند جز این که اول آن، تشبیبی از دیار قدیمه و بقیه، آثار آن بود و نخستین بیت از آن قصیده این است: یا دار غیرک البلی فسحاک یا لیت شعری ما الذی ابلاک یعنی ای خانه، کهنگی تو را تغییر داد و دگرگون کرد و محو نمود. ای کاش می دانستم چه چیز، تو را کهنه کرده است.
معتصم از آن بیت فال بدزد و مردم به گوشه چشم به یکدیگر اشاره کردند و تعجب نمودند که اسحاق با فهم و علمی که مدتها در خدمت ملوک داشته، چگونه چنین شعری گفته است. ما آن روز را به پایان رسانیدم و منصرف شدیم و از ما دو نفر به آن مجلس بازنگشت و معتصم به سر من رای رفت و قصر خراب شد.»
در ادامه این سخن، ابیاتی به عنوان نمونه ذکر شده که سخن سنجان عرب در نحوه ابتدای کلام بدانها یا در تفالی که عرب به این ابیات زده اند، اظهار نظر کرده اند. از شروع کلام که درگذریم، سخن اندازه گفتن را از صناعتین و شواهد شنیدنی آن می آموزیم. به یکی از متاخران گفتند: چرا تو از دو بیت تا چهار بیت بیشتر نمی گویی؟ جواب داد: برای این که بهتر بر دلها نشیند و زودتر حفظ شود و بیشتر بر زبانها بگردد، و در معانی جامعتر و گوینده آن هم بلیغتر و ایجاز آورنده تر است...