- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 154819 - 86/3
- وزن: 0.20kg
معصومه شیرازی
نویسنده: سیدمحمدعلی جمالزاده
ناشر: جاویدان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 86
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1357 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : افست
مروری بر کتاب
داستان از اینجا شروع میشود که در زمان های قدیم خانواده ی کوچک و فقیر معصومه که از دار دنیا همین یک دختر را داشتند تصمیم میگیرند که به پابوس امام هشتم علیه السلام بروند. معصومه با پدر و مادرش در یکی از روستاهای اطراف شیراز زندگی میکردند. زندگی آنها اگر چه فاخر و خاص نبود اما سرشار از امید بود.
معصومه قرار بود به زودی عروس یکی از هم ولایتی هایش بشود. آنها عاشق و دلداده ی هم بودند. قرار شد بعد از بازگشت معصومه و خانواده اش از سفر مشهد، بساط عروسی را راه بیندازند.... در راه مشهد کاروان با اسب ها و شترها حرکت کرد. روزها میگذرد و مادر معصومه به شدت بیمار میشود. در نزدیکی های نیشابور راهزنان به کاروان آنها حمله میکنند و همه دارایی کاروان را با خود میبرند.
مادر معصومه که بین راه میمیرد و پدرش هم رنجور و ناتوان و بدون هیچ پولی در راه میماند. خلاصه اینکه آخر دست پدرش را هم از دست میدهد و دخترک بینوا، معصومه ی قصه ی ما را به نیشابور میبرند. آنجا با همدستی کلانتر قلچماق شهر معصومه را برای بدکارگی میبرند و او را مجبور به همبستر شدن با مردان در ازای دریافت پول میکنند....
....معصومه در دادگاه الهی حاضر میشه و سرگذشت خودش رو در پیشگاه خدا بیان میکنه و از شیخی ریاکار شکایت میکنه. و اینکه در اواخر عمرش در جوانی, وقتی دچار بیماری شده بود, چگونه حکیمی به نام عمر خیام بر خلاف لعن و نفرین مردم و آخوند ریاکار, از او پرستاری میکرد. دادگاه برگزار میشود و هر یک از شخصیت های داستان به جزا و پاداش اعمال خودشون می رسند.
...قبرستان مسلمانها جای یک دختر هرجایی سرتاپا معصیت نیست. چارهای نبود. دوباره جنازه بهطرف باغ حکیم بهراه افتاد و حکیم بهدست خود در گوشهای از باغش که همه را لاله کاشته و بهلالهزار معروف بود قبری کند و همآنجا بهخاکم سپردند و سنگ لَحَدی از مرمر سرخ رنگ که علاوه بر این چند کلمهٔ: «آرامگاه معصومهٔ شیرازی» و تاریخ روز و ماه و سال، این شعر نیز بهخط خود حکیم بر آن نقش بود، بهروی مزارم انداختند.
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
اما تو چنانکه مینمایی هستی؟