- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 172542 - 71/1
- وزن: 0.60kg
معجزه پروین
نویسنده: پروین اعتصامی
به کوشش: مجید قدمیاری
ناشر: سخن
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 480
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
نقد و تحلیل و گزیده اشعار پروین اعتصامی
رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام الملک) از رجال نامی و نویسندگان و مترجمان مشهور اواخر دورهٔ قاجار بود. در کودکی با خانواده به تهران آمد. پایاننامهٔ تحصیلی خود را از مدرسهٔ آمریکایی تهران گرفت و در همانجا شروع به تدریس کرد. پیوند زناشویی وی با پسر عمویش بیش از دو و نیم ماه دوام نداشت. وی پس از جدایی از همسر، مدتی کتابدار کتابخانهٔ دانشسرای عالی بود. دیوان اشعار وی بالغ بر ۲۵۰۰ بیت است. وی در فروردین ۱۳۲۰ شمسی به علت ابتلا به حصبه درگذشت و در قم به خاک سپرده شد.
در ابتدای این کتاب، دو مقاله از بانو پروین اعتصامی و در پایان آن گزیدهای از بهترین شعرهای او آمده است. شعر پروین اعتصامی از برجسته ترین نمونه های شعر تعلیمی معاصر است. جز فروغ فرخزاد در ادب فارسی هیچ زنی شهرت پروین را نیافته است. دریغا که هر دو بانوی شعر معاصر پارسی بیش از سی و چند سال نزیستند. شعر پروین به لحاظ ساخت و صورت در اوج کمال هنری قرار دارد و از استحکام بی نظیری برخوردار است. او گاه با بهره گیری از طنز و گاه با کلامی خشک و بی پروا به نقد جامعة عصر خویش دست می زند.
شعر پروین در مدت کوتاهی در میان مردم رواج پیدا کرد و در کنار این اقبال عام، بزرگان فضل و ادب آن روزگار همچون دهخدا، بهار و نفیسی نیز لب به ستایش او گشودند. بلوغ زبان شعری پروین در فرم و محتوا و استفاده از مباحث اجتماعی، آن هم از سوی یک شاعر زن جوان جایگاه او را در شعر معاصر تثبیت کرد. 25 اسفند در تقویم، روز پروین اعتصامی است.
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست