- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 192103 - 113/7
- وزن: 1.00kg
مصیبت نامه عطار
نویسنده: فریدالدین عطار نیشابوری
باهتمام: عبدالوهاب نورانی وصال
ناشر: زوار
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 480
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1338 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ - ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار میرود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبهای بالا برخوردار بودهاست.
«منطقالطیر» او، که به ظاهر سخن از پرواز مرغان به سوی سیمرغ دارد، در معنی، رمزی است از سلوک عارفان و سیر معنوی ایشان در طریق معرفت. «مصیبتنامه» نیز سفری است روحانی، با قلمروهایی دیگر و از مسیری دیگر، اما به سوی همان مقصد که در «منطقالطیر» دیده میشود و پایان هر دو سفرنامه یکی است.
بیگمان علت کمشناختگی این منظومه، در قیاس منطقالطیر، نام آن است که غالبا تصور میشود کتابی است در فن مصیبتسرایی و نوحهخوانی، حال آن که عطار در این اثر، سوگنامهی تبار انسان و اضطرابهای بیکران و جاودانهی آدمی و مشکلات ازلی و ابدی بشر را سروده است و این که در عرصهی معرفتشناسی الاهیات، همهی کاینات سرگشتهاند و گرفتار مصیبت. این کتاب، ازین چشمانداز، سوگنامهی تبار آدمی است....
در این اثر منظوم عرفانی علاوه بر حمد خداوند نعت پیامبر و خلفای راشدین، در مدح امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نیز ابیاتی سروده شده است که نشانگر علاقه و احترام آن عارف بزرگ بر این بزرگواران است.
مطالعه این اثر عالی از عطار نیشابوری خواننده را با بسیاری از مسائل و موضوعات عرفانی آشنا می سازد.
حمد پاک از جان پاک آن پاک را
کو خلافت داد مشتی خاک را
آن خرد بخشی که آدم خاک اوست
جزو و کل برهان ذات پاک اوست
آفتاب روح را تابان کند
در گل آدم چنین پنهان کند
چون گل آدم بصحرا آورد
اینهمه اعجوبه پیدا آورد
چون درون نطفهٔ جانی نهد
آفتابی در سپندانی نهد
کلبه روح القدس قلبی کند
قالبش چون دحیه الکلبی کند
از بن انگشت عین او آورد
بحر دل در اصبعین او آورد
کوه را چون ظله آسان او کند
بحر را گهواره جنبان او کند
شیر از انگشت خلیل او آورد
عیسئی از جبرئیل او آورد
طفل را در مهد پیغامبر کند
وز همه پیرانش بالغ تر کند
کوه را در گردن عوج افکند
شور در یأجوج و مأجوج افکند
شیرخواری را بتقریر آورد
وز میان فرث و دم شیر آورد
خاک را مهد بنی آدم کند
باد را نه ماههٔ مریم کند
آب موج آرنده را پل سازد او
واتش سوزنده را گل سازد او