- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 192183 - 95/3
- وزن: 0.40kg
مشروطیت جنوب ایران
نویسنده: سرپرسی سایکس , کاپیتان تره ور
مترجم: حسن زنگنه
ناشر: بنیاد ایران شناسی بوشهر - موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 424
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1386 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
مصور
به گزارش بالیوز بریتانیا در بوشهر 1915-1905 م. / 1333-1323 ه.ق.
دولت انگلیس در ۳۱ اوت ۱۹۰۷ به عقد قراردادی با روسیه پرداخت و ایران را به سه قسمت تقسیم نمود. طبق این توافق قسمت شمالی ایران شامل شهرهای پرجمعیت و مراکز عمده تجاری از خط فرضی بین قصرشیرین و اصفهان و یزد و خواف و مرز افغانستان، منطقه نفوذ روسیه شناخته شد و قسمت جنوبی که دارای ارزش سوقالجیشی برای دفاع از هند بود از خط فرضی بین بندرعباس، کرمان، بیرجند، زابل و مرز افغانستان منطقه نفوذ انگلستان و قسمت سوم که شامل کویر و بیابانهای بیآب و علف و فاقد اهمیت بود، منطقه بیطرف متعلق به دولت ایران شناخته شد. آن هم بدین منظور که دو دولت تا حدودی با هم فاصله بگیرند و از برخوردهای احتمالی و اختلافاتشان در این منطقه جلوگیری شود.
قرارداد ۱۹۰۷ در شرایطی به امضای لندن و مسکو رسید که در ایران ارکان حکومت مشروطه به خاطر مبارزات مردمی شکل گرفته بود و فرمان برقراری حکومت مشروطه در مرداد ۱۲۸۵ صادر شده بود. اولین مجلس شورا در تاریخ ایران در مهر همان سال تشکیل شده بود و اولین قانون اساسی ایران در دی ماه همان سال تنظیم و تدوین شده بود؛ بنابراین انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ در شرایطی که انقلاب مشروطیت در ایران به پیروزی رسیده و ظاهرا انگلیس از انقلاب حمایت مینمود، این واقعیت را آشکار ساخت که برای بریتانیا منافع استعماری از اهمیت بسزایی برخوردار است و دفاع از مردمسالاری و دموکراسی تنها در حد حرف است. به نحوی که پس از انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ مطبوعات ایران، انگلستان، روسیه و سایر کشورهای اروپایی و همچنین مقامات این کشورها به صراحت به پیروزی انگلیس در این قرارداد اشاره کردند.
به هر روی روسیه و انگلیس پس از امضای قرارداد، تلاش کردند تا اقدام خود را تحت پوشش ایجاد یک جبهه واحد علیه آلمان توجیه کنند. در آن زمان هراس از قدرت روزافزون امپراتوری آلمان که به تدریج به صورت یک خطر جدی برای دول استعمارگر درآمده بود و نفوذ زیادی در بالکان و عثمانی پیدا کرده بود، باعث شد که رقبای آن دولت؛ یعنی انگلستان، روسیه و فرانسه اختلافات دیرینه خود را برطرف و زمینه اتفاق مثلث و ایجاد جبهه مشترک علیه آلمان را فراهم کنند.
اگر چه افشای این قرارداد در ایران موجب هیجان عمومی و اعتراضات شدیدی گردید و مجلس شورای ملی به اتفاق آرای آن را مردود و بیاعتبار شناخت، با این حال روسها و انگلیسیها عملا این پیمان را به اجرا گذارده و پس از آغاز جنگ جهانی اول دخالتهای وسیعی در شهرهای ایران به عمل آوردند. به این ترتیب اعتراضات مردم و نمایندگان مجلس و تظاهرات آنها علیه سیاست دو دولت متجاوز در تهران و شهرستانها و همچنین چاپ مقالات تند در روزنامههای کشور نیز موجب فسخ قرارداد نگردید. در همین زمان مارلینگ وزیر مختار انگلیس به دولت ایران اطمینان داد که استقلال و تمامیت ارضی ایران محفوظ خواهد ماند و قرارداد بین دو دولت فقط به منظور جلوگیری از دخالتهای یک دولت ثالث (یعنی آلمان) در امور داخلی ایران میباشد، ولی ایرانیان قانع نشدند و وقتی مشیرالدوله پیرنیا وزیر امور خارجه این اظهارنظر را در ۲۴ سپتامبر به اطلاع مجلس شورای ملی رسانید، نمایندگان ملت به اتفاق آرا قرارداد منعقده بین دو دولت خارجی در مورد ایران را مردود و بیاعتبار دانستند.
در این مورد محمدعلی شاه نیز از نظر مجلس پشتیبانی کرد و در نتیجه دولت ایران طی یادداشت دوم نوامبر ۱۹۰۷ به دولتین روسیه و انگلستان اعلام نمود که چون قرارداد مزبور مابین آن دو دولت انعقاد یافته، بنابراین مواد آن فقط مربوط به خود دولتین مذکور میباشد و دولت ایران نظر به استقلال تامهای که دارد، تمام حقوق و آزادی عمل خود را محفوظ میدارد و خود را از هر نفوذی و اثری که قرارداد میتواند درباره ایران داشته باشد، مطلقا مصون و آزاد میداند.
معالوصف بهرغم اعتراضهای صورت گرفته، به علت ضعف دولت ایران، خللی در اجرای قرارداد فوق ایجاد نشد و روسیه و انگلیس به تدریج شروع به اجرای مفاد قرارداد و اشغال مناطق نفوذ خود نمودند.نتیجه مستقیم این قرارداد این بود که انگلیسیها که با پشتیبانی از انقلاب مشروطیت وجهه و اعتباری کسب نموده بودند به سرعت آن را از دست داده و از این تاریخ مانند روسهای تزاری منفور و مبغوض افکار عمومی ایران گردیدند.
۱۲ اسفند سال ۱۲۹۴ شمسی ژنرال «سِر پِرسی مولسوُرث سایکس» به ایران آمده بود تا «پلیس جنوب» را تشکیل دهد؛ با خودش چند افسر انگلیسی و هندی هم آورده بود. حالا اصلا ماجرا چه بود؟ چند سال قبل انگلیس با روسیه تزاری یک قرارداد محرمانه بسته بود که ایران را به ۲ منطقه نفوذ تقسیم میکرد؛ شمال برای روسیه تزاری، جنوب برای انگلیس و بخش مرکزی ایران نیز بیطرف بود! سال ۱۹۱۵ میلادی در اوایل جنگ جهانی اول دوباره قراردادی محرمانه بستند که همان منطقه بیطرف را دیگر قبول نداشت.
بعد هم که انگلیس، ایران را اشغال کرد و مملکت برای خودشان بود. همان ابتدای اشغال ایران، امثال «رئیسعلی دلواری» که سالها برای مشروطه جنگیده بودند، جلویشان ایستادند و عاقبتبخیر شدند. ولی بهنظر انگلیس فقط ارتش و نیروی نظامی کافی نبود، بلکه برای تأمین امنیت تولید و صادرات نفت ایران که سودش به جیب انگلیس میرفت، باید یک پلیس تشکیل میشد و شد. سایکس در روزگاری که ارتش ایران کمتر از ۷ هزار نفر نیروی پیاده داشت و احمدشاه قاجار هم فقط نگاه میکرد، یک پلیس ۶ تا ۱۱ هزار نفری با توپخانه و سوارهنظام در جنوب ایران تشکیل داد که دمار از روزگار ایرانیها در آورد؛ از بوشهر تا اصفهان؛ تقریبا نصف ایران.
اینطوری بود که اغلب ایلات و عشایر تفنگ به دست گرفته بودند و با پلیس جنوب میجنگیدند؛ فتوای علما را داشتند برای دفاع از مال و جان و ناموس و وطن. انگلیسیها هم که تفرقهاندازهای درجه یک بودند، مدام در حال مذاکره با رؤسای قبایل و یارگیری برای خودشان بودند و بلوایی بود در جنوب ایران. پلیس که نبودند، راهزن و غارتگر بودند؛ مخالفانشان را میکشتند، خانهها و اموال مردم را غارت میکردند و حتی تاریخ میگوید با دپوی انبوه غلات، قحطی مصنوعی هم درست میکردند تا موادغذایی را گرانتر بفروشند. معلوم است ایرانیها هم جلویشان میایستادند تا حد توان و تا پای جان و یکبار هم «ناصر دیوان کازرونی» توانست ۲ سال از کازرون در برابر پلیس جنوب محافظت کند.
حضور سایکس در ایران که بیش از دو دهه به طول انجامید و آشنایی با خلقوخو و تاریخ و جغرافیا و فرهنگ ایرانیان، خواه و ناخواه موجب پیدایش نوعی گرایش به این سرزمین و همچنین حس مقابله با تهاجمات روسیه به ایران را در او به وجود آورد که نمود بارز آن، مخالفت سایکس با قرارداد 1907 بود؛ اما سایکس در وهله اول به عنوان جاسوس و مقابلهکننده با اقدامات روسیه در آسیای مرکزی روانه مأموریت شد و به هر روی او مجری منویات استعماری دولت بریتانیا بود و در راستای منافع ملی کشورش عمل میکرد...