- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 166866 - 84/5
- وزن: 0.80kg
مشروطه سازان
نویسنده: محمدعلی سفری
ناشر: علم
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 515
اندازه کتاب: وزیری گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1371 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو ؛ لبه روکش کتاب سائیدگی دارد
مروری بر کتاب
مصور
از اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نارضایتی مردم از ظلم وابستگان حکومت رو به رشد بود. تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید. نوشتههای روشنفکرانی مثل حاج زینالعابدین مراغهای و عبدالرحیم طالبوف و میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی و سید جمال الدین اسدآبادی و دیگران زمینههای مشروطه خواهی را فراهم آورد.
سخنرانیهای سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا میکرد. نشریاتی مانند حبل المتین و چهرهنما و حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که همه در خارج از ایران منتشر میشدند نیز در گسترش آزادی خواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند.کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطه خواهی را سبب شد.
اگر چه از مدتی قبل شورشها و اعتراضاتی در شهرهای ایران علیه مظالم حکومت رخ داده بود اما شروع جنبش را معمولاً از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر میکنند. علاءالدوله حاکم تهران هفده نفر از بازرگانان و دونفر سید را به جرم گران کردن قند به چوب بست. این کار که با تائید عین الدوله صدراعظم مستبد انجام شد اعتراض بازاریان و روحانیان و روشنفکران را برانگیخت.
اینان در مجالس و در مسجدها به سخنرانی ضد استبداد و هواداری از مشروطه و تأسیس عدالتخانه یا دیوان مظالم پرداختند. خواست برکناری عین الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران و حتی عسگر گاریچی به میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد. عدهای از مردم و روحانیان به صورت اعتراض به حضرت عبدالعظیم رفتند. مظفرالدین شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالتخانه را داد. هنگامی که به وعده خود عمل نکرد علما از جمله سیدین سندین آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک میکنند و به عتبات عالیات خواهند رفت. عده ای هم در سفارت انگلیس متحصن شدند. عین الدوله با گسترش ناآرامیها در شهرهای دیگر استعفا کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم شد.
...البته با مطالعه سوگند نامه ها و بررسي زواياي مختلف زندگي ضرغام السلطنه ، محال است به صرف وارد نشدن در قدرت ، در صدد ايجاد اتحاد و مقابله با سرداراسعد برآمده باشد ، بلكه گرايشات مذهبي ، صوفي گري و ارتباطي كه با علماء و روحانيون داشت ، وي را در مقابل سردار اسعد قرار داد. از سويي وي بيشتر از هر كس ديگري از احوال سردار اسعد و روابط پنهانش با انگليسي ها آگاهي داشت و احساس خطر مي كرد. وي اهل دنيا نبود وحاضر بود در راه آرمان خود ، جان خود و فرزندان و اموالش را بدهد، دلبستگي به دنيا نداشت نقل مي كنند در موقع حركتش از شاه عبدالعظيم اثاثيه نقره اش گرو بود يك نفر از آشنايان مي گفت پسرهايش آمدند از من مبلغي قرض كردند و رفتند اسبابهاي گروي را پس گرفتند.
از آن طرف سردار اسعد و همفکران و همراهانش نیز بیکار ننشستند ، آنان نیز هم پیمان شدند و سوگند یاد کردند که در پیشرفت مملکت کوشا و ساعی باشند. متن این پیمان و سوگندنامه به شرح ذیل است:
« بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین.به شهادت کلام الله مجید ما پنج نفر امضاء کنندگان ذیل هم عهد و هم قسم شده در پیشرفت مصالح مملکت و ملت و اساس اصول مشروطیت با کمال اتحاد ساعی ، با دوستان هم دوست و با دشمنان هم دشمن بوده و به یاری خداوند متعال اسباب استحکام و استقلال مملکت ایران را فراهم بکنیم. فی غره ذی القعده 1328 محمدولی ، نجفقلی بختیاری ، علیقلی بختیاری ، اسماعیل ممتازالدوله...
پیامد این پیمانها و سوگند نامه ، تشدید اختلافات و وخامت بیشتر اوضاع بود ، که گویی قابل حل و فصل نبود. اختلافات بين دموکراتها ، عناصری از اعتداليون و سران فاتح مشروطه از يک سو و مجاهدان و مشروطه خواهان اسلام گرا از سوی ديگر برنامه ای هدفمند و از قبل طراحی شده بود و هدف آن ايجاد و تقويت يک نظام سياسی سکولار بود اين امر تحقق نمی يافت مگر با خارج ساختن روحانيت و مشروطه خواهان اسلام گرا نظير ستارخان ، باقرخان و ضرغام از صحنه سياست.
اين کشمکش که با هدايت سفارت خانه های روسيه و انگليس رهبری و تشديد می شد اوضاع را نابسامان و شرايط را برای دخالت بيگانه فراهم می ساخت. به نظر می رسد فراماسونها و عوامل آنها حتی در صفوف مشروطه خواهان اسلام گرا نيز نفوذ و رسوخ کردند و بر طبل تفرقه و اختلاف می کوبيدند تا سياست ديرينه « تفرقه بينداز حکومت کن » اين بار نيز ضامن تامين مقاصد استعمارگران شود. جالب است در اين برهه مهمترين برنامه و سياست تشکيلات فرماسونری در ايران ايجاد شکاف و تفرقه در تمام لايه ها و سطوح جامعه بوده است. حتی به اعضاء خود تاکيد می کردند که در مجالس و محافل دينی حضور پيدا کنند و احساسات دينی مردم را تحريک و فرياد وا اسلاما سردهند تا همواره جامعه پر از تنش و سراسر التهاب باشد و در نتيجه اختلاف به خود مشغول باشند و از سلطه اجانب و دخالتهای آنان غافل شوند.
بر همين اساس در دوران بعد از پيروزی مشروطه ، روسيه و انگليس ، شمال و جنوب کشور ما را جزء لاينفکی از قلمرو خود می دانستند و در آن جولان می دادند و هر طور که تمايل داشتند، عمل می کردند. بيطرفی ايران را در جنگ جهانی اول نقض و شهرهای کشور ما را تصرف کردند و از هيچ ظلم و ستمی دريغ نکردند.
آنچه بسیار عجیب می نماید اینست که تلاشهای زیادی برای رفع اختلاف بین سرداران انجام گرفت ، اما هیچکدام نتیجه نداد. وساطت بسیاری از شخصیتها برای مصالحه بی نتیجه ماند. حتی سفارش و تاکید علما و مراجع نجف اشرف نیز کارساز واقع نگردید. گویی دستهایی پنهان اما با قدرت و جدیت این هدف را دنبال می کرد که این اختلافها تشدید گردد اما فقط و فقط سرداران اسلام گرا شکست بخورند و منزوی گردند و از صحنه سیاست دور شوند...