- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 87491 - 105/3
- وزن: 0.50kg
- UPC: 150
مسافرت به ایران
نویسنده: الکسیس سولتیکف
مترجم: محسن صبا
ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 146
اندازه کتاب: وزیری جلد سخت - سال انتشار: 1336 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
با بیست تصویر خارج از متن
کتاب مسافرت به ایران که در راستای سفر های الکسیس سولتیک به ایران توسط خودش نوشته شده است. سفرنامه نگاشته شده از سوی سولتیکف از جمله سفرنامه های نسبتا روشن و رسایی شمرده می شود که نویسنده آن کوشیده است تصویری واقعی از ایران روزگار فتحعلی شاه حتی در مرز های دور افتاده و مناطق دور از مرکز ترسیم کند. پرتره های سیاسی نقاش رمانتیک این کتاب از آن دید مورد ارزش است که نویسنده آن نقاش بوده و این کتاب همراه با تصاویر میباشد.
سفرنامه نگاشته شده از سوی سولتیکف از جمله سفرنامه های نسبتا روشن و رسایی شمرده می شود که نویسنده آن کوشیده است تصویری واقعی از ایران روزگار فتحعلی شاه حتی در مرز های دور افتاده و مناطق دور از مرکز ترسیم کند.
برخی سیاحانی که به ایران آمدند یا نقاش بودند یا همراه خود یک نقاض میآوردند تا مناظری را که تحت تأثیر برخی اشعار یا داستانهای خیالانگیز از ایران در ذهن خود میپروراندند به تصویر درآورند.وی ،شاهزاده روسی،نقاش بود و در جستوجوی علاقه و ذوق خود به ایران آمد تا به«انتظار طولانی»خود برای دیدن این«مرکز عالم»پاسخ گوید.او علاقهاش به ایران را در خاطرهای چنین نقل میکند:
«...قرار بود سفیری از ایران به سنپترزبورگ بیاید.نمیتوانم بگوییم تا رسیدن این کاروان چگونه بیصبرانه دقایق را میشمردم -پس از انتظاری طولانی و تبآلود-سرودی نظامی از پاسداران اسبسوار به گوش رسید که هنوز در گوش من طنینانداز است.از دور دو هیکل عجیب دیدم که با نوسانی خاص پیش میآمدند. دو پیل چکمهپوش که به صورت حیرتانگیزی آراسته و با پارچه پوشیده شده بودند-گویی پدیدهای از جهان دیگر را میبینیم -این صحنه شگرف که مردم مدتهای مدید در انتظار آن بودند در ذهن من تأثیری عمیق بخشید و در من برای رفتن به آسیا خصوصا به ایران اشتیاق بسیار ایجاد کرد».
سالتیکف خاطرا خود را،ظاهرا هر روز مینوشته و هر از گاهی از برخی صحنهها تصویری رسم میکرده است:
«سه روز تمام برایم امکان نداشت یادداشت بردارم»
اما عجیب آنکه یادداشت برداریهای او در مدت اقامتش در ایران به دویست صفحه هم بالغ نمیشود. سفرنامه سولتیکف از سنپترزبورگ به تهران به غیر از توصیف منازل و مناظر بین راه،مطلب مهمی ندارد.در راه تهران،کمکم تصوراتی که از ایران داشته باطل میشود:
«در این شب غمگین-ایران را به صورت واقعی خود دیدم- دیگر آن باغهای معطر از گل سرخ،با چشمههای جاری که در آنجا زنان رویایی در حال گردشند وجود نداشت.تمام تصورات درخشان من از بین رفت.زمین خشک و غارت شده تا چشم کار میکند به نظر میرسد با کفنی از سعیر پوشیده شده باشد»
هنگام مسافرت او با آنکه هنوز بازارها و خانههای زیبا و بزرگ ویران نشده و زنگ شتران کاروانها و معرکه درویشان خاموش نشده بودند، اما شهر اقامتش در ایران،یعنی تهران،هنوز نه امکانات یک پایتخت را یافته بود و نه شکوه یک شهر قدیمی مانند اصفهان را داشت.او خیلی زود از ایران خسته شد و این طبیعی است:شاهزادهای جوان با خلق و خوی روسی،اهل معاشرت و مصاحبت با بانوان و گردش و تفریح در کشوری که هیچ تفریح اروپاییپسندی ندارد و چهرهء هیچ زنی حتی در معابر عمومی قابل رؤیت نیست،خستگیآور است.