- موجودی: موجود
- مدل: 195631 - 10/6
- وزن: 0.56kg
مسافر قاچاق یا مسافرت قاچاقی من به لندن
نویسنده: ع. راصع
ناشر: رنگین
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 336
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1330 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ جلدسازی مجدد بر روی جلد اصلی
مروری بر کتاب
مصور
روز اول مهرماه یکی از پیشخدمت های وزارت خارجه که با من سر و سری دارد محرمانه مطلعم ساخت که از سفارت کبرای اعلیحضرت پادشاهی انگلستان ذیل نامه شماره 556 مورخ 19 سپتامبر 45 به وزارت خارجه اطلاع داده شده که 6 نفر از آقایان روزنامه نویس ها به انگلستان دعوت شده اند...
سیدعمادالدین عصار مشهور به عماد عصارزاده نوغانی (زاده ۱۲۷۶ خورشیدی، درگذشت ۱۳۳۶ خورشیدی)، نویسنده، روزنامهنگار، شاعر و عکاس ایرانی در دوران معاصر، و صاحب امتیاز و مدیر مسئول و سردبیر نشریاتی همچون: آشفته، یویو، و… بود. وی در نوشتههای فکاهی خود، با نام مستعار «ع. راصع» نیز، فعالیت میکرد.
عمادالدین عصار در سال ۱۲۷۶ خورشیدی در شهر تهران به دنیا آمد. عصار اصالتی لواسانی دارد. پدر وی از عالمان دینی مشهور عصر خود یعنی سید محمد عصار لواسانی بود و برادرش سید محمدکاظم عصار از استادان فلسفه دانشگاه تهران بهشمار میرفت.
وی برای ادامهٔ تصحیل به اروپا سفر کرد. اما پس از مدتی از تحصیل در اروپا منصرف کردید و تنها به یادگیری علم هیپنوتیزم و مانیتیزم نزد استادان اروپایی پرداخت. بعد از بازگشت به ایران به شوق آموزش هیپنوتیزم به هند سفر کرد. در زمانی که پدرش، سید محمد، به خراسان تبعید شد او نیز مدت پنج سال در مشهد نزد پدر زندگی کرد و در ۱۳۰۸ خورشیدی امتیاز هفتهنامه «آشفته» را گرفت. عصار در کارهای فکاهی راصع امضا میکرد که عکس کلمه عصار، یعنی نام خانوادگی اوست.
از قرائن چنین برمی آید که در نشریات او، همواره به روی شاعران و نویسندگان جوان گشوده بودهاست و بسیاری از شاعران و نویسندگان مطرح دورانهای بعد، نخستین فعالیتهای قلمی خویش را در نشریاتی چون آشفته و یویو و… آغاز کردهاند. از جمله این افراد میتوان به ناصر انقطاع و پرویز خائفی اشاره نمود که هردوی آنها در زندگینامههای خودنوشت خویش، به شروع فعالیتهای خویش زیر نظر عماد عصار و در نشریات او، اشاره کردهاند. محمدحسین شهریار در زندگینامه خودنوشت خود از عماد عصار و مجله او، آشفته نام برده و ماجرای رفتن خود به همراه عماد عصار به منزل ملک الشعرای بهار را که به تشویق ملک الشعرا از شهریار و شهرت او منجر شده شرح میدهد.