- موجودی: موجود
- مدل: 191249 - 12/5
- وزن: 0.20kg
مردی که می خواست سلطان باشد
نویسنده: رودیارد کیپلینگ
مترجم: مهسا خلیلی
ناشر: نیلا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 132
اندازه کتاب: جیبی - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
همراه با پیوندانی از دونامی دوبره درباره کیپلینگ و آثارش
راوی داستان یک روزنامه نگار هندی بریتانیایی، خبرنگار «ستاره شمالی» در هند قرن نوزدهم است: خود کیپلینگ در سال 1886، در حالی که در حال سفر به برخی از ایالت های بومی هند است، با دو ماجراجوی بداخلاق به نام های دانیل دراووت و پیچی تولیور کارنهان ملاقات می کند. او که از داستان آنها خبر دار شده است، موافقت می کند که در یک کار کوچک به آنها کمک کند، اما بعدا از این کار پشیمان می شود.
چند ماه بعد، این زوج در دفتر روزنامه راوی در لاهور ظاهر میشوند و در آنجا از نقشهای به او میگویند. آنها اعلام میکنند که پس از سالها تلاش در همه چیز، به این نتیجه رسیدهاند که هند به اندازه کافی برای آنها بزرگ نیست، بنابراین قصد دارند به کافرستان بروند و خود را به عنوان پادشاه معرفی کنند...
شب قبل کمی برف اومده بود و همه جا سفید بود ، تنها چیزی که این سفیدی رو به هم می زد ، ابرهای غلیظی بود که از سمت شمال همین طور پایین و پایین تر می اومد. دراوت با اون تاج روی سرش ، خوشحال تر از همیشه اومد بیرون. آروم در گوشش می گم: برای آخرین بار می گم ، فراموشش کن. بیلی فیش میگه این جوری شورش به پا می شه....
رودیارد کیپلینگ، نویسنده و شاعر برجستهی بریتانیایی و برندهی جایزهی نوبل 1907 که از دانشگاههای دورهام و آکسفورد نشان افتخار دریافت کرده است چهرهای تأثیرگذار بر آثارِ نویسندگانِ پس از خود و صاحب «قدرت مشاهده، تخیلی پیشرو و هنر توصیف»شناخته شده است. او در این داستان که از تجربیاتش در شرق و سفرهای بسیارش متأثر است جهانی شگفت و روایتی خواندنی خلق کرده است...
همه چیز از خط آهن قطارمو به اجمیر آغاز شد. ضعف اوضاع جیب چنان بالا گرفته بود که مجبور شدم نه با واگن در جه دو که فقط نصف درجه یک به درد بخور است بلکه با واگن درجه سه کا پاک افتضاح است سفر کنم...