- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 164964 - 84/4
- وزن: 0.20kg
مردم شناسی و هنر
نویسنده: کلود لوی استروس , ژرژ شاربونیه
مترجم: حسین معصومی همدانی
ناشر: گفتار
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 141
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1372 - دوره چاپ: 1
کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
گفت و شنود با کلود لوی استروس
...مفهوم هنر یعنی بخشی از شناخت و تعبیر جهان محسوس،انتقال پدیدههای این جهان به ذهنیت انسانی و تأثیرپذیری این ذهنیت و احساسهای ناشی از آن بر کنشها و رفتارهای انسان که در نهایت میتواند در آفرینشهای مادی و معنوی او تبلور یابند.دو رویکرد به این فرایند قابل تصور است،نخست از نگاهی متافیزیکی که آن را،هم در تفکرات باستانی نظیر فلسفهء یونانی و به ویژه افلاطون میبینیم و هم در انسانانگاری (Anthropomorphism) ادیان یکتاپرست که همهء موجودات و به ویژه انسان را تجسم یا تجلیای از زیبایی ذات الهی میدانند.
این کتاب متن مصاحبه ایست که ژرژ شاربونیه با لوی استروس در سال 1959 انجام داده است . گقتگوهای انجام شده با لوی استروس به 11 قسمت تقسیم شده اند . در بخش های اولیه موضوع اصلی بحث مقایسه جوامع متمدن و بدوی است و اساسا این پرسش مطرح است که آیا می توان جوامع را بر حسب پیشرفت درجه بندی کرد یا خیر؟ استروس پاسخ این سوال را با تشبیه جوامع به مولکول های بسیط و مرکب میدهد . وی جوامع متمدن را به موکلول های مرکب تشبیه می کند که از هزاران اتم ساخته شده اند و در مقابل جوامع بدوی را همانند مولکول های بسیط می داند که ساختاری بسیار ساده دارند .
البته پاسخ وی تا حد زیادی یادآور نظریه اسپنسر در مورد تقسیم جوامع گوناگون است .وی یکی از تمایزات اصلی جوامع بدوی و متمدن را ابداع خط می داند و همچنین معتقد است که خط به مثابه عاملی که توانایی انتقال میراث و تجارب گذشتگان را به نسل های بعد دارد نقش به سزایی در سیر تطوری جوامع ایفا کرده است . استروس همچنین اعتقاد دارد که پیدایش خط مربوط به زمانی است که جامعه در حال تقسیم به طبقات مختلف بوده است . درحقیقت از نظر وی گروهی از جامعه برای ثبت و محاسبه مازاد تولید خود دست به ابداع خط زده اند و به همین دلیل استروس عقیده دارد که «وجود خط نشانه ای از اعمال قدرت از سوی گروهی از مردم بر دیگران و بر داراییها بود».
با وجود نقش مهمی که استروس برای خط در سیر پیشرفت بشر قائل است، اذعان می کند که خط تنها عامل مهم در پیشرفت بشر نبوده است و بسیاری از اختراعات و پیشرفت های بشری بدون وجود خط تحقق یافته اند . از زاویه ای دیگر استرواس جوامع امروزی را به ماشین بخار تشبیه می کند که با نوعی اختلاف سطح کار میکنند ، از نظر وی این اختلاف سطح به صورت سلسله مراتب اجتماعی در جوامع امروزی قابل مشاهده است . پس از مقایسه جوامع به اصطلاح بدوی و جوامع امروزی ، استرواس به مقایسه هنر در بین این دو جامعه می پردازد و سیر تحول هنر را در بین این جوامع تحت تاثیر دو عامل می داند :
1) فردی شدن اثر هنری
2) فزونی گرفتن خصلت بازنمایشی .
در زمینه فردی شدن اثر هنری ، استروس عقیده دارد که هنر نو تمایل روزافزونی به سوی فردی شدن از طرف هنر دوستان دارد . از نظر وی در هنرهای جوامع ابتدایی ، به دلیل خام و ابتدایی بودن مهارتهای هنری ، هنرمند نمی تواند اثر خود را به رونوشتی از واقعیت تبدیل کند و به همین دلیل ناگزیر است که ارزش نشانه ای آن را بیان دارد و این موضوع سبب می شود که اثر هنری وی به جای آنکه بازنمایشی از واقعیت باشد تبدیل به دستگاهی از نشانه ها می شود . از طرف دیگر فردی شدن اثر هنری موجب کاهش کارکرد دلالتی هنر می شود . چرا که اگر اثر هنری را به مثابه دستگاهی از نشانه ها در نظر بگیریم ، فردی شدن اثر هنری موجب از بین رفتن کارکرد آن در سطح اجتماع می شود.
در حقیقت استروس سه نوع تمایز میان آثار هنری را مطرح می کند :
1) تمایز میان آفرینش فردی و جمعی
2) تقابل میان هنری که هدف اصلی اش تقابل است و هنری که هدف آن تملک است
3) عطوف بودن فعالیت ایجاد اثر هنری به سنت و یا معطوف به خود بودن.
این سه تمایز را می توان به صورت سه جریان فردیت ، بازنمایی و آکادمیسم نیز می توان تعریف کرد . مثلا از دید لوی استروس جنبش امپرسیونیسم در نقاشی بر گرفته از جریان سوم یعنی آکادمیسم است بدین معنی که هنرمند امپرسیونیست سعی بر این دارد که اشیا را از دید آکادمیک نبیند و به نوعی می خواستند به شکل خالص و عریان و نه آن شکلی که از دریچه چشم استادان می دیدند بازگردند.با این حال استروس بر این عقیده است که امپرسیونیسم ، انقلابی ارتجاعی است چرا که کاری به جنبه تملکی و بازنمایشی هنر ندارد.
در مورد کوبیسم استروس عقیده دارد که این جنبش با سومین تفاوت سر و کار دارد . درحقیقت کوبیسم به نمایش اشیا قانع نبود و تنها سعی در دلالت بر آنها داشت . با این حال هنوز تمایز اول به قوت خود باقیست . یعنی شیوه تولید اثر هنری هنوز فردی است و کوبیسم نتوانسته است که کارکردهای جمعی هنر را احیا کند.