- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 185232 - 113/7
- وزن: 0.20kg
مرد سوم
نویسنده: گراهام گرین
مترجم: عباس اكبری
ناشر: برگ
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 115
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1376 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
فیلمنامه
مرد سوم یکی از مهمترین رمانهای گراهام گرین در سال ۱۹۴۹ نوشته شد. رمانی که بنا بود فیلمنامه باشد، اما نوشتن فیلمنامه بدون نوشتن داستان چندان موافق طبع گرین نبود و مرد سوم از همین ویژگی او برآمد. در این اثر با شخصیتهایی روبهرو هستیم که ادعای دوستی و انسانیت دارند اما در موقعیتی مناسب برای رسیدن به خواستههایشان، از پشت به هم خنجر میزنند.
گرین با روایت چنین موضوعی تصویری از جنگ و ویرانی ارایه میکند و همچنین روابط انسانی، عشق، دوستی، خیانت و تعهد را به تصویر میکشد. او کشاکشی تنگاتنگ بین مادیات، معنویات، اخلاق و سیاست به راه میاندازد و از تجربیات شخصیاش برای خلق این اثر بهره میگیرد؛ اثری که در سال 1949 میلادی، فیلمی سینمایی بر اساس آن ساخته شد. «مرد سوم» داستانی است که مخاطب خود را با شهرهایی چون وین، ونیز، راوللو، لندن و سانتامونیکا آشنا میکند و شخصیتهایی از ملیتهای متفاوت را به او میشناساند.
آدم از فردای خودش هم خبر ندارد. بار اولی که رولو مارتینْز را دیدم، در پرونده ی پلیس امنیتی نوشتم ؛ در شرایط عادی دیوانه ای خنده روست. نوشیدنی اش را تا آخرین قطره سر می کشد و هیچ بعید نیست گرد و خاکی هم بلند کند. همین که زنی رد شود، بالا را سیاحت می کند و بعد نظر می دهد. ولی، به نظرم، دوست دارد دیگران کاری به کارش نداشته باشند. ظاهرا هیچ وقت واقعا بزرگ نشده و شاید برای همین لایمْ را این طور ستایش می کند...
مرد سوم دربارهی نویسندهای به نام هولی مارتینز است که برای دیدار دوست دوران کودکیاش هری لایم به شهر دیگری سفر میکند، ولی به محض رسیدن متوجه میشود، همان روز هری طی یک تصادف رانندگی کشته شده است. در مراسم خاکسپاری لایم، مارتینز با دو افسر انگلیسی به نامهای گروهبان پین و سرگرد کالووی که پیگیر پرونده فعالیتهای مشکوک لایم هستند ملاقات میکند. پین از علاقهمندان داستانهای مارتینز است.
بعد از ملاقات با آنا (نامزد لایم) و برخی دوستان دیگر لایم، مارتینز به این حادثه رانندگی مشکوک میشود. سرایدار خانه لایم به مارتینز میگوید، او بلافاصله پس از تصادف درگذشت و برخلاف گزارش دوستان لایم، سه نفر و نه دو نفر جنازه او را با خود بردند. سرایدار کمی بعد از دادن این اطلاعات به قتل میرسد. سرگرد کالووی به مارتینز میگوید که هری لایم در بازار سیاه دارو در دست داشته است و باند او پنیسیلین را از بیمارستانهای ارتش به بیرون قاچاق میکردند، آن را رقیق مینمودند و دوباره در بازار سیاه آب میکردند.مارتینز که میخواهد وین را ترک کند به ملاقات آنا میرود و متوجه میشود که او به دلیل داشتن گذرنامه جعلی قرار است به قسمت تحت کنترل شوروی منتقل شود. هنگام خروج از آپارتمان آنا، مارتینز سایهای را در درگاه میبیند که وقتی برای لحظهای نور روی آن میافتد معلوم میشود هری لایم است. لایم از دست مارتینز فرار میکند. مارتینز ماجرا را برای افسران انگلیسی بازگو میکند و آنها برای نبش تابوت لایم به گورستان میروند و متوجه میشوند فرد تدفین شده کارمند بیمارستان است که برای لایم پنیسیلین قاچاق میکرده است...