- موجودی: موجود
- مدل: 198533 - 40/4
- وزن: 0.40kg
مرا به خانه ام ببر
نویسنده: نسرین ثامنی
ناشر: پگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 313
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1387 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
تا قبل از بیماری پدر ، زندگی ما به سختی اداره می شد اما وقتی پدر بیمار گشت و دیگر نتوانست به کار بپردازد دیگر حتی پولی جهت تهیه غذا برایمان نمانده بود از همه بد تر اجاره اتاق مدت دو ماه بود که عقب افتاده و صاحبخانه هر روز صبح با مشت به در اتاق ما می کوفت و تهدید می نمود که یا اجاره اش را بپردازیم یا اتاقش را تخلیه نماییم.
پدر روز به روز حالش بد تر می شد تا اینکه یک شب مرا نزد خود خواند دستم را در دست یخ زده اش گرفت و گفت :
- سعید جان پسرم می دانم که دیگر وقت زیادی ندارم پس به حرف های من خوب گوش بده ، می دانم که امشب خواهم مرد نمی خواستم در این دنیای بزرگ تو را تنها رها سازم اما چه کنم باید با تو وداع گویم ، لحظه مرگ من فرا رسیده ، پسر عزیز و بیچاره ام شاید تو معنی حرف هایم را نفهمی ولی سعی کن حرف هایم را همیشه آویزه گوش نمایی تو دیگر مرد شده ای می دانم بعد از من تنها خواهی بود و هیچ پناهی نخواهی داشت.
اما باید مثل یک مرد با مشکلات زندگی بجنگی روی پاهای خودت بایست و به بازوی خود متکی باش سعی کن همیشه پاکی و صداقت را پیشه خود سازی و از راه درستی و راستی منحرف نشوی. آرزو داشتم روزی خوشبختی تو را ببینم ، دلم می خواست روزی دکتر یا مهندس بشوی افسوس که این آرزو را با خود به گور می برم...