- موجودی: موجود
- مدل: 203964 - 99/2
- وزن: 1.20kg
مجموعه اشعار فدریکو گارسیا لورکا
نویسنده: فدریکو گارسیا لورکا
مترجم: زهرا رهبانی
ناشر: نگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 895
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
فدریکو خسوس گارسیا لورکا، زاده ی ۵ ژوئن ۱۸۹۸ و درگذشته ی ۱۹ آگوست ۱۹۳۶، شاعر و نویسنده اسپانیایی است. او همچنین نقاش، نوازنده ی پیانو و آهنگ ساز نیز بود.فدریکو به تاریخ ۵ ژوئن ۱۸۹۸ در دهکده ی Fonte Vacros در جلگه گرانادا، چند کیلومتری شمال شرقی شهر گرانادا زاده شد در خانوداه ای که پدر یک خرده مالک مرفه و مادر فردی متشخص و فرهیخته بود. نخستین سال های زندگی را در روستاهای غرناطه، پایتخت باستانی اسپانیا، شهر افسانه های کولیان و آوازهای کهنه گذراند...
"مجموعه اشعار فدریکو گارسیا لورکا" اثری است که مرحله به مرحله، شکوفایی و اوج گیری ادبی "فدریکو گارسیا لورکا" را به تصویر می کشد. در این مجموعه ی نهصد صفحه ای، اشعار مختلف او همراه با تاریخ سرایش آن ها، جمع آوری شده اند تا خواننده بتواند سیر فکری و تحول ادبی "فدریکو گارسیا لورکا" را به نحو احسن درک کند.
نخستین بخش از اشعار این مجموعه با عنوان "کتاب شعر"، مربوط به سروده هایی است که طی سال های 1918 تا 1920 از قلم وی تراوش کرده و همچنان که نمایان گر خاستگاه عربی و گرانادایی شعر اوست، نشان دهنده ی شور و اشتیاق جوانی "فدریکو گارسیا لورکا" نیز می باشد. پس از این، در مجموعه ی"کانته خوندو"، سبک جدیدی از شعر توسط "فدریکو گارسیا لورکا" ارائه می شود و در ادامه با مجموعه ی "آوازها" و "شعرهای پراکنده" که چندین سال پس از مرگ شاعر چاپ شد، دنبال می شود.
قسمت بعدی ترانه های عامیانه هستند که پس از چند سال پژوهش در ادبیات و فرهنگ عامه ی اسپانیا یکجا گردآوری شده و بعد از آن مجموعه شعرهای او در فاصله ی سال های 1924 تا 1927 با عنوان "کولی آواز خوان" قرار گرفته است. این اشعار دارای بیان روایی بوده و از فرهنگ عامه و باورهای مذهبی و قومی مردم نشات گرفته اند.
"لورکا" در طول سال های 1929 و 1930، طی اقامت در دانشگاه کلمبیا، مجموعه ی "شاعر در نیویورک" را سرود که از دریچه ی سورئالیسم به تضاد فرهنگی جامعه می پردازد و در ادامه در "مجموعه اشعار فدریکو گارسیا لورکا"، "غزل های عشق تاریک"، اشعار عاشقانه، اشعار چاپ نشده و "دیوان تاماریت" به دوست داران وی عرضه می شود.
بر پیکرت رنج بود و گل سرخ
چشمان ات مرگ بود و دریا
دهان ات، لبان ات، قفای ات، گریبان ات
من به کهن سایه ی دیرینه ی عمر ماننده بودم
رویای پارچه های الجزایر و دمشق
خشونت قلب ما عطرآگین می کرد
گیسوان تو می نواخت هماهنگ
با ستارگان رنج ات سترگ.
***
ماهی در ماه غوطه ور
آب ساعتی خسبد
و دریا ساعت ها
بانو بر سر شاخ مرده
راهبه
به درون ترنج می خواند
دختر
از کاج به سندروس می رفت
و کاج پر چکاوک می جست
اما بلبل بر زخم های پیرامونش می گریست
و من نیز
***
آنان هستند که ویسکی نقره نوشند
به کنار آتشفشان ها
و پاره های قلب بلعند از کوه های یخین خرس
بدان شب شاه هارلم با یکی قاشق سخت
چشم کروکودیل ها بیرون می کشید
و به نشیمنگاه میمون ها می زد
با یکی قاشق ...