- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 179425 - 98/5
- وزن: 0.60kg
مثنوی های عرفانی امیر حسینی هروی
نویسنده: امیر حسینی هروی
باهتمام: سیدمحمود ترابی
ناشر: دانشگاه تهران
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 355
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1371 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
کنز الرموز، زادالمسافرین، سی نامه
امیرحسینی هروی، در تاریخ ادب فارسی و عرفان اسلامی و در نزد اهل فضل و ادب، به عنوان یک شاعر متوسط و عارف نیمهمشهور قرن هفتم و هشتم ایران شناخته شده است. این اثر شامل سه منظومه عرفانی هروی به نامهای کنزالرموز، زادالمسافرین و سینامه است که سیدمحمد ترابی، پس از تصحیح اینها، واژهها و اصطلاحهای عرفانی را با توجه به متنهای معتبر صوفیه شرح داده و اسمهای خاص و اعلام جغرافیایی را با نگاه به دایرةالمعارفهای مشهور فارسی و عربی توضیح داده و به آیات و احادیث مربوط اشاره کرده است.
هستی پویاست. در پویایی هستی است که همه چیز را دستخوش دگرگونی و کمال جویی می یابیم. تفکر که بخشی از هستی یا یکی از متعلقات آن است هم، همواره راه تحول و تکامل را می پوید. دگرگون شدن نحوه نگرش و تفکر سبب می شود تا هر زمان و هر فرصت چیزی در خور و مناسب خود را بطلبد، کل یوم هو فی شأن» بنابراین بر نگارنده خرده نخواهید گرفت اگر بگویم این کتاب حاصل رنجی است که ده دوازده سال پیش آنرا بر خود هموار کردم و امروز این نوع کارها را قبول ندارم و نمی پسندم .
به همین سبب قصد نداشتم به طبع و نشر آن دست بازم اما از آنجا که شناختن و شناسانیدن فرهنگ و مدنیت یک قوم تنها از راه دقیق شدن در مظاهر و نشانه های آن، اعم از ارزشمند یا کم ارزش و به گفته قدما غ و سمین، میسر است با خود گفتم فرهنگ ایرانی نیز تابع این قانونمندی است، هم اوج دارد و هم از اندک تا بسیار مانده به اوج، در آسمان پر ستارهایی که فرهیختگان ایران زمین پرتوافشانی می کنند هم چهره های درخشانی چون فردوسی و سعدی و حافظ و مولانا دیده می شوند. و هم بزرگانی مانند دقیقی و فرخی و خواجو و امیرحسینی هروی که به آن درجه از درخشندگی نیستند و فروغ کمتری می بخشند. اما بنیان استوار کاخ فرهنگ این مرز و بوم را همگی آنان نهاده اند.
امیرحسینی هروی هم یک عارف متذوق از میان بیشمار عارفان و صوفی مشربان این سرزمین بوده است که تجربیات صوفیانه و عارفانه خود را در قالب آثارش به نظم و نثر بیان کرده و ما باید به آنچه از او بر جای مانده است، مانند آنچه از مولوی و دیگر بزرگان بدست ما رسیده به چشم میراث فرهنگی خود بنگریم و برای بهتر شناختن عرفان ایرانی و تاریخ مردم ایران او را هم بشناسیم آن طور که در شناختن مولوی می کوشیم هر چند که نظمش شست باشد و با…
رکنالدین حسین بن عالم حسینی غوری هروی، متخلص به «حسینی»، از مشایخ طریقه سهروردی و شاعر بزرگ اهل هرات در قرن هشتم هجری است.امیر حسینی در قریهای از بلاد غور (گرو) به دنیا آمد. بعضی سال تولدش را 640 ق و برخی بین 641 تا 646ق میدانند. در منابع از او با نامهای امیر حسینی سادات و امیر سید حسینی هم یاد شده است. امیر حسینی در شهر هرات مقیم شد و بیشتر عمر خود را در آنجا گذراند. در جوانی، به همراه پدر به تجارت رفت و اولین سفر او به مولتان بود. برخی او را شاهزاده و برخی دیگر کارگزار یکی از پادشاهان دانستهاند. بعد از وفات پدر، امیر حسینی طریق عرفان در پیش گرفت.
امیر حسینی بعد از مرگ پدر، تمام داراییاش را به فقرا بخشید و دوباره به مولتان رفت. شیخ بهاءالدین زکریا مولتانی، نخستین راهبر و مرشد او بود. امیر حسینی با فخرالدین عراقی نیز ملاقات کرد. وی بعد از مرگ شیخ بهاءالدین در سلک ارادتمندان فرزند شیخ صدرالدین مولتانی درآمد. امیر حسینی مدت سه سال از محضر پیران طریقت آن دیار استفادهها برد و بعد به هرات بازگشت و خود در سمت پیر و استاد به تربیت مریدان، تألیف و تصنیف آثار عرفانی پرداخت.
امیر حسینی در 16 شوال 718 در هرات چشم از جهان فروبست. محلهای که وی در آن اقامت داشته است هنوز هم به محله میرحسینی سادات معروف است. بعد از وفات وی، پیکرش را در گورستان کُهندژ در شمال هرات، به خاک سپردند. آرامگاه امیر حسینی در 1336ق، در زمان حبیبالله خان، امیر افغانستان و به دستور نایبالحکومه، سردار سلیمان خان مرمت شد.
امیر حسینی در علوم زمان خود چیرهدست بود. وی شاعری بزرگ بود، ولی شهرت او بیشتر به تصوف است. تذکرهنویسان او را «جنید ثانی»لقب دادهاند. وی پرورش یافته مکتب سهروردی بود و با پیروی از سهروردی سلوک خود را بر پایه زهد، عبادت، رعایت آداب شریعت و گرایش به وحدت قرار داد. وی معتقد بود که خداوند نخست روح اعظم را آفرید که نشانه عزت و استغنای خداوندی است و نور محمدی و عقل اول را از آن به وجود آورد و سپس روح انبیا را پدید آورد و بعد از آن ملائکه و اصحاب یمین و بهشت از نور (لطف الهی) و ابلیس و شیاطین و دوزخ از ظلمت (قهر الهی) زاده شدند. امیر این جهان را میان رحمت و غضب، و جهانی از نور و نار میداند.
در مورد انسان امیر حسینی معتقد بود که خداوند چهار قوه را در روح آدم (ع) به ودیعه گذاشته است:
1- قوه خلافت برای اظهار علم؛ 2. قوه نبوت برای اظهار معرفت و ارشاد خلق؛ 3. قوه ولایت برای تهذیب اخلاق؛ 4. قوه امارت برای تأدیب نفوس. او اعتقاد داشت که این قوا از آدم به فرزندان وی به ارث رسیده است. فرزندان آدم و پیامبران هر کدام به قدر استعداد و مرتبه خود از آن نصیبی دارند. چون عالمان حقیقی و مشایخ معنوی استعدادشان کمتر از پیامبران است از طریق قوه نبوت و ولایت مسئولیت خویش را به عهده میگیرند. وی عقیده داشت ولایت و امارت، فرع خلافت و نبوت است، یعنی ولایت از نبوت سر میزند و امارت از خلافت سرچشمه میگیرد. او عالمان دین را به دو گروه تقسیم کرده است: گروهی که علما خوانده میشوند و اقوال انبیا را پیجویی میکنند، که متعلق به ظاهر است؛ گروه دوم که مشایخ نامیده میشوند و در پی تحقیق احوال انبیا هستند، که متعلق به باطن است .
امیر حسینی آثار متعددی در زمینه شعر، عرفان، تصوف بر جای گذاشته، اما آنچه بیش از همه موجب شهرتش شده است مجموعه پرسشهایی است درباره عرفان نظری که از شیخ محمود شبستری پرسیده است. پرسشهای امیر از شیخ پانزده بیت است و شیخ منظومه گلشن راز را در پاسخ به این پرسشها سروده است. مه مترین آثار وی عبارتند از:
زادالمسافرین، مثنوی عرفانی در سیر و سلوک، بر وزن لیلی و مجنون نظامی در هشت مقاله. این کتاب یک بار در 1302ق در لکهنو و بار دیگر در 1354 ق در تهران به چاپ رسید .
طربالمجالس، کتابی عرفانی و اخلاقی، به نثر آمیخته به نظم که امیر آن را به پنج قسم تقسیم کرده است. او در شروع کتاب آن را معجونی از صورت و معنی معرفی میکند. این کتاب در حاشیه اشعةاللمعات جامی در سال 1303 و 1353ق در تهران چاپ سنگی شد. در 1352ش نیز به کوشش علیرضا مجتهدزاده در مشهد و در 1905 در ترکستان چاپ شد.
کنز الرموز، مثنوی عرفانی بر وزن مثنوی مولوی، امیر در این کتاب از فروع دین، اصطلاحات عرفانی و منازل سلوک سخن گفته است. این مثنوی در 1283 در مجموعهای به نام عوارف المعارف و در 1318ق در تهران و در 1317ش در شیراز به چاپ رسید. جلیل مسگرنژاد هم در 1367 در مجله معارف (دوره 5، ش 1) آن را تصحیح کرد و به چاپ رساند.
نزهةالارواح، کتابی با نثر مصنوع که به شیوه گلستان سعدی و رسائل خواجه عبدالله انصاری نوشته شده و شامل موضوعات عرفانی، همراه با آیات قرآن و احادیث نبوی و ابیات و امثال است. این کتاب در 1322ق/1904 به کوشش میرزا علی شیرازی در بمبئی و در 1329ق/1911 و 1330ق/1912 در دهلی به چاپ رسید. عبدالواحد ابراهیم بلگرامی و بهاءالدین بر این کتاب شرح نوشتهاند.
رفت اَدهم در یکی دیر کهن راهبی دید آشنای این سخن
امتحان کردش که ای سرگشته مرد پای بند این چنین جایت که کرد
گر در این دیر کهن منزل کنی پوشش و خور از کجا حاصل کنی
راهبش گفت این سخن از من خطاست از خدا پرس این که روزی ده خداست
بندگان سر بر خط فرمان نهند پوشش و خور را خداوندان دهند
این گره بگشا اگر پیوند تست زآن که پنداری توکل بند تست
راه رو بر هر گلی صد خارکش امتحان کردن خدا را نیست خوش
بنده باش و هر چه آید رد مکن جز رضا دادن طریق خود مکن
(از کنزالرموز)
ای پرده نشین این گذرگاه بی عشق به سر نمیشود راه
صد قافله دم به دم روان است عشق است که میر کاروان است
قومی که ز خود بریده رفتند این بادیه را جریده رفتند
در عشق چه جای کارسازیست هش دار که تیغ بی نیازیست
سر بر خط فکر نِه زمانی تا یابی از این سخن نشانی
چون فکر تو را به تو رساند پس عشق تو را ز تو ستاند
در فکر به کوششی درآویز تا خود کششی رسد که برخیز
یک جذبهی او تو را در آن دم بهتر ز عبادت دو عالم
مذکور طلب چه خواهی از ذکر این است بدان خلاصهی فکر
دانستن فکر مشکل آمد بیداری دیدهی دل آمد
فکر تو هنوز خار خار است چون فکر نماند عین کار است
بی فکر بدین جهان چو رفتی آنگه به جهات حیرت افتی
ای رند شرابخانهی عشق این جا شنوی ترانهی عشق
از عشق مپرس و از نشانش خود با تو بیان کند زبانش
آنجا که تو را قلم کشد عشق بر تخته بسی رقم کشد عشق
اول قدمی که عشق دارد ابریست که جمله کفر بارد
عشق از تو نهایت تو خواهد هی هی نه حکایت تو خواهد
معشوقه کجا و عاشقی چیست از علت هر دو عشق خالیست
این نکته ز ما و من جدا کن اندیشهی این و آن رها کن ...
(از زادالمسافرین)
منصور نه مرد سرسری بود از تهمت کافری بری بود
چون نکتهی اصل گفت با فرع ببرید سرش سیاست شرع
در عشق نه شکّ و نه یقین است نه چون و چرا نه کفر و دین است
آنان که زجام عشق مستند حق را ز برای حق پرستند
دل حق طلبید و نفس باطل این عربده نیست سخت مشکل
چون در نظر تو ما و من نیست او باشد و او دگر سخن نیست
می بین و مپرس تا بدانی میدان و مگوی تا بمانی
سر بر قدم و قدم به سر نه و آنگه که قدم از قدم به در نه
بی نام و نشان شو و نشان کن بی کام و بیان شو و بیان کن
تو جام جهاننمای خویشی از هر چه قیاس تست بیشی
(از زادالمسافرین)