- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 186109 - 116/7
- وزن: 1.80kg
مثنوی معنوی
نویسنده: مولانا جلاالدین محمد بلخی(مولوی)
به کوشش: نصرالله پورجوادی
ناشر: مرکز نشر دانشگاهی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 605
اندازه کتاب: رحلی گالینگور - سال انتشار: 1371 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
تمام گلاسه - رنگی
چاپ عکسی از روی نسخه خطی قونیه (موزه مولانا)
این نسخه مثنوی شریف که مرکز نشر دانشگاهی برای اولین بار توفیق طبق و نشر آن را بصورت عکسی پیدا کرده است، قدیمی ترین متن کامل مثنوی است که اصل آن در قونیه، در تربت مولانا، نگهداری می شود ریتر، خاورشناس بزرگ آلمانی، این نسخه را «یک نسخه با عظمت» خوانده و نیکلسون،مصحح معتبرترین متن چاپی مثنوی، پس از دستیابی آن در تصحیح بقیه مثنوی یکسره بر آن اعتماد کرده است.
این نسخه از روی پیش نویس هایی که در محضر مولوی قرائت شده، پس از تصحیح و تنقیح سلطان ولد فرزند مولوی و حسام الدین چلبی خلیفه او به دست کاتبی دقیق و با سواد به نام محمدبن عبدالله قونوی نوشته شده است و استنساخ آن که دو سال پس از رحلت مولانا آغاز شده در سال 677 هجری به پایان رسیده است. در اهمیت این نسخه همین بس که در طول قرون گذشته جانشینان و مریدان مولانا برای آن احترامی در حد تقدس قائل بوده اند و به همین سبب از آسیبهایی که معمولا بر اثر گذشت زمان بر نسخه های خطی وارد می یاید تا اندازه زیادی در امانی مانده است.
مثنوی مولوی، همانند بیشتر مثنویهای صوفیانه، به صورت عمده از «داستان» به عنوان ابزاری برای بیان تعلیمات تصوف استفاده میکند. ترتیب قرار گرفتن داستانهای گوناگون در این کتاب ظاهراً نظم مشخصی ندارد. شخصیتهای اصلی داستانها میتواند از پیامبران و پادشاهان تا چوپانان و بردگان باشد. حیوانات نیز نقش پررنگی در این داستانها بازی میکنند.
مثنوی معنوی از بهترین کتابهای ادبیات عرفانی کهن فارسی و حکمت پارسی پس از اسلام است که از ۲۶٬۰۰۰ بیت و ۶ دفتر تشکیل شده. این کتاب در قالب شعری مثنوی سروده شدهاست؛ که در واقع به همین دلیل عنوان کتاب نیز میباشد. مولوی در این مثنوی مجموعهای از اندیشههای فرهنگ ایرانی دینی را جمع کرده است. آخرین داستان مثنوی معنوی، با مرگ مولانا ناتمام ماند.
مثنوی معنوی کتابی است که زبان از بیان حقیقتش عاجز ماند و قلم تقریر آن نتواند و هیچ شارحی وصف تمام نکات آن نداند. این کتاب مملو از حقایق تعریف ناشدنی و سرشار از دقایق به وصف درنیامدنی است.مثنوی همچون باغی است که وسعتش تا دور و همچون چراغی است روشن و پرنور، باغی که همواره درآن خرمی می بینیم و برای هر یک از دردهای خود گل و گیاهی می چینیم و چراغی که با روشنایی آن راه راست را برمی گزینیم.ضمن تفرج دراین باغ، صدای نی جان را می شنویم که چگونه با آه و ناله شکایت می آغازد و از فراق و جدایی حکایت ها می سازد....
بود بازرگانی او را طوطیی
در قفس محبوس زیبا طوطیی
چون که بازرگان سفر را ساز کرد
سوی هندستان شدن آغاز کرد
هر غلام و هر کنیزی را ز جود
گفت بهر تو چه آرم گوی زود
هر یکی از وی مرادی خواست کرد
جمله را وعده بداد آن نیک مرد
گفت طوطی را چه خواهی ارمغان
کارمت از خطۀ هندوستان
گفتش آن طوطی که آنجا طوطیان
چون ببینی کن ز حال من بیان
کان فلان طوطی که مشتاق شماست
از قضای آسمان در حبس ماست
بر شما کرد او سلام و داد خواست
واز شما چاره و ره ارشاد خواست
گفت می شاید که من در اشتیاق
جان دهم اینجا بمیرم در فراق
این روا باشد که من در بند سخت
گه شما بر سبزه گاهی بر درخت
این چنین باشد وفای دوستان
من در این حبس و شما در بوستان
یاد آرید ای مهان زین مرغ زار
یک صبوحی در میان مرغزار
یاد یاران یار را میمون بود
خاصه کان لیلی و این مجنون بود
ای حریفان بابت موزون خود...