دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

ماه تاریک

ماه تاریک

نویسنده: فریدالدین آزادی
ناشر: موج
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 192
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

آرتاش شاه مرماک داروی جاودانگی خورده و سپس در پی ماجراهایی با ۳ جوان به نام های آراباد ، وارین ، پیودون آشنا می‌شود. این سه، با اتحاد یکدیگر به جنگ با مریناس جادوگر می‌روند که قصد تسلط بر جهان را دارد ...

این کتاب سال‌ها پیش نوشته شده است. زمانی که یکبار حادثه ماه تاریک اتفاق افتاد. ولی کیتان‌ها با درایت پادشاه آن زمان شکست خوردند.» بعد کتاب را جلوی هوراتاس باز کرد. کتاب به زبانی بود که هوراتاس متوجه نمی‌شد اما تصاویر آن گویای همه چیز بود. تاریک شدن ماه، ظهور کیتان‌ها و مبارزه انسان‌ها و سرانجام شکست خوردن کیتان‌ها.

پیشگو کتاب را بست و کنار رفت و هوراتاس به فکر فرو رفت بعد از چند لحظه به حرف آمد و گفت: «هر سه شما اینجا می‌مانید، اگر صحت گفته‌هایتان اثبات شد که هیچ، وگرنه دستور می‌دهم هر سه شما را گردن بزنند.» بعد رو به پورتوس کرد و سرش را به نشانه دادن دستوری تکان داد. پورتوس هم نگهبانان را صدا زد و به آن‌ها دستور داد سه نفر پیشگو را به یکی از اتاقهای قصر ببرند و دو نفر نگهبان هم جلوی در اتاق مراقب باشند تا مبادا آن‌ها از اتاق بیرون بیایند.

پس از رفتن پیشگوها، پورتوس به ادامه گزارش‌هایش پرداخت که هوراتاس از جا بلند شد و گفت: «حالا نه پورتوس، حوصله ندارم؛ می‌خواهم به اتاق خوابم بروم.» سپس به سمت اتاق خواب خود به راه افتاد.

هوراتاس داخل شد. چهره آرتاش نسبت به قدیم خیلی تغییر کرده بود، مو و ریش بلندی داشت. اما عجیب این بود که بعد از این همه سال موهایش هنوز سپید نشده بود. هوراتاس به سرعت شروع به صحبت کرد و گفت: «من هوراتاس پادشاه مرماک هستم.» آرتاش کمی جا خورد و گفت: «باعث افتخار است که پادشاه به کلبه من آمده‌اند. اما می‌تونم بپرسم چرا به اینجا آمده‌اید؟» «می‌خواستم از شما درخواست کمک کنم شاهزاده آرتاش». آرتاش به محض شنیدن این حرف در جایش میخکوب شد.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات