- موجودی: موجود
- مدل: 185708 - 120/6
- وزن: 2.00kg
انگلیسیان در ایران + غوغای تخلیه ایران + انقلاب مشروطیت ایران + ماموریت آمریکائیها در ایران
نویسنده: دنیس رایت , محمد خان ملک یزدی , ایوان الکسیویچ زینویف , آرتور میلسپو
مترجم: غلامحسین صدری افشار , ابوالقاسم اعتصامی , حسین ابوترابیان
ناشر : دنیا - سلسله - اقبال - پیام
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 200 + 159 + 173 + 311
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1362 _ 1356 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو ؛ با گالینگور صحافی شده
مروری بر کتاب
انگلیسیان در ایران
مصور
درباره روابط ایران و انگلیس تا کنون چندین کتاب به زبان فارسی نوشته شده است... به هر حال، این شاید نخستین کتابی است که ماهیت این روابط را از زبان یک انگلیسی برای ما باز می گوید، و ما بدون این که همه حرف های او را بپذیریم، باید از آن ها آگاه شویم و درست و نادرستش را مورد رسیدگی و پژوهش قرار دهیم.
کتابی است از دنیس رایت، سفیر اسبق انگلستان در ایران (از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۱) که در آن به بررسی روند روابط دو کشور از اولین نماینده انگلستان در ایران (جفری دو لانگلی) در سال ۱۲۹۰ میلادی تا شخص نویسنده میپردازد.
این کتاب از نقطه نظر مداخلات دولت انگلستان در ایران به خصوص در دوران قاجار و پهلوی اهمیت زیادی دارد و به عنوان یک کتاب مرجع نزد محققین تاریخ معاصر ایران شناخته میشود.
همین نویسنده قبلا کتابی به عنوان انگلیسیها در میان ایرانیان تألیف کرده بود که بیشتر در شرح احوال انگلیسیانی بود که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به عنوان دیپلمات و جهانگرد به ایران سفر کرده و در بسیاری موارد عاقد قراردادهایی بودند که در چارچوب سیاست استعماری بریتانیای کبیر به خاطر حفظ امپراتوری آن کشور در هندوستان بر ایران تحمیل می شد.
غوغای تخلیه ایران
جريان كشمكش تخليه ايران از قوای متخاصم بعد از جنگ بين الملل دوم
...در اواخر مردادماه ٬1324 عده معدودی از افسران پادگان لشکر خراسان٬ علم طغيان را عليه دولت مرکزی برافراشته و بامقداری اسلحه به طرف شهرهای گنبدکاووس و گرگان فرارمی کردند٬ و قصد آنها درعمل عبارت بود از الحاق به ایلات ترکمن صحرا و جلب کمک آنها و سپس حمله به شاهرود و قطع رابطه مرکز با خراسان؛ و با این ترتيب خيال داشتند که با آسودگی خاطر پادگان های نقاط آن خطه را یکی پس از دیگری با خود همراه و یا خلع سلاح نموده و یک حکومت ساختگی به نفع دولت شوروی در ایالت خراسان تشکيل دهند.
دولت ایران برای خوابانيدن شورش فوق٬ تصميم می گيرد که 200 نفرژاندارم برای تقویت پادگان های شمال اعزام دارد٬ ولی به وسيله نيروهای شوروی از حرکت این نيروی مختصر در قصبه «جابون» دوازده فرسخی تهران جلوگيری به عمل می آید و همين مسئله باعث شگفتی فوق العاده و دلسردی ناگهانی ملت و دولت ایران گردید٬ زیرا دولت شوروی حق نداشت که کوچک ترین دخالتی در امور مربوط به کارهای دولت ایران بنماید و به همين دليل ابتدا تصورگردید که فرمانده شوروی در شمال بدون دستور دولت متبوع خود مبادرت به این عمل ناصواب و غير قانونی کرده است٬ اما چون مدتی این نيرو در جابون توقف کرده و اجازه حرکت به آنها داده نشد٬ قصد دولت شوروی و تمایل این دولت درآزاد گذاردن آشوبگران دفعتاً آشکارو مسلم گردید.
گرچه مسئله غائله خراسان با فداکاری بی نظير پادگان های گنبدکاووس و حسن سياست دولت٬ بالاخره پایان یافت٬ لکن موضوع جلوگيری دولت شوروی از اعزام نيروی مرکزی٬ خود دليل قاطع و مهمی بود که دخالت نيروی بيگانه را در امور ایران برای اولين دفعه پس از جنگ هویدا نماید و مسئله تخليه ایران بار دیگر با نهایت شدت مورد توجه و بحث مسائل سياسی دنيا قرار گيرد.
انقلاب مشروطیت ایران
نظرات یک دیپلمات روس، حوادث ایران درسالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۱
ایوان الکسیویچ زینویف، بعد از فارغ التحصیلى از بخش زبان هاى آسیایى دانشگاه روسیه، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، حدود 40 سال با مسائل ایران سروکار داشته است. وى بین سال هاى 1859 تا 1883 میلادى، مأمور روسیه تزارى در ایران و مدّتى نیز وزیر مختار آن کشور در دربار ناصرالدین شاه بوده است. زینویف در زمان مشروطه ایران، کاردار روسیه در استانبول بوده و وقایع نهضت را آن جا دنبال مى کرده است. وى کتاب انقلاب مشروطیت ایران را با عنوان فرعى نظرات یک دیپلمات روس پس از سال 1911 میلادى که بازنشسته شده بود، به نگارش درآورد.
زینویف معتقد است که روسیه بهترین موقعیت نفوذ در دربار ایران را دارا بود و این مسأله، سبب حسادت انگلیسی ها شد؛ بدین لحاظ به طرح بی طرفی ابرقدرت ها در جریان مشروطیت کردند که هدف آنان کاهش دادن نقش روسیه در ایران بوده است. او اعتقاد دارد که روسیه در دربار ایران نفوذ فوق العاده ای داشت.
زینویف، تاریخچه نفوذ و تأثیرگذاری روسیه در محمّدعلی شاه را چنین بیان می کند:
به وزیر مختار ایران، در پترزبورگ دستور داده شد که یک معلّم روس برای ولیعهد، پیداکند. میرزا رضاخان، سرگی مارکویچ شاپشال نامی را که دانشکده شرقی دانشگاه سن پترزبورگ را همان اواخر به پایان رسانده بود، انتخاب کرد. نامبرده از قرائمه (گروه یهودی کریمه) بوده و در دوران کودکی با لهجه های ترکی محلّی و طرز زندگی مسلمان ها آشنا شده بود. شاپشال جوان، موفّق به جلب اعتماد محمّدعلی میرزا شد و در مسافرت ها همراه او بود.
او ولیعهد را به آموختن علوم مختلفه و زبان روس تشویق می نمود؛ در نتیجه، شاهزاده مثل پدرش حسّ احترام نسبت به روسیه پیداکرد. محمّدعلی میرزا پس از جلوس به تخت سلطنت نیز این حس را حفظ کرد. رابطه موجود میان او و هارتویگ وزیر مختار ما، این مسأله را به ثبوت می رساند. محمّدعلی شاه، شاپشال را به عنوان منشی مخصوص خود منصوب نمود و اسمیرنف، کاپیتان توپخانه ارتش روسیه را به سمت معلّم و مربّی فرزندان خویش و آقای سادوفسکی، پزشک روسی بریگاد قزاق را به سمت پزشک مخصوص انتخاب نمود.
تعلیم مستحفظین سلطنتی به خابایف از مسلمانان روسیه محوّل گردید. بدیهی است این وضعیت دربار، مورد پسند و رضایت انگلیس ها که جدّا با بسط نفوذ روسیه در ایران مبارزه می کردند، نبود و همین مسائل موجب رفتار غیردوستانه انگلیس با محمّدعلی شاه، پس از جلوس وی بر تخت سلطنت گردید.گزارش زینویف به اندازه ای گویا و روشن است که جای هیچ گونه توضیحی را در مورد نفوذ و دخالت گسترده روس ها در امور داخلی ایران، باقی نمی گذارد.
از نظر زینویف، روسیه حق دارد در امور داخلی ایران دخالت کند. وضعیت روسیه در آن زمان، شبیه وضعیت فرانسه در الجزایر است. وقتی عدّه ای در مراکش، کشور همسایه الجزایر شورش کردند، فرانسه از جامعه ملل برای حفظ منافع خود در الجزایر، اجازه سرکوب شورش را در مراکش گرفت. روسیه نیز باید از طرح مشابه پیروی می کرد و نمی گذاشت شورش در ایران گسترش یابد.
او از موافقت نامه روسیه و انگلیس که دست روس ها را در سر کوب مردم بسته بود، گله مند و شاکی است و می نویسد:
موقعیت استثنایی ما در ایران که خود دولت انگلس نیز آن راتصدیق می نمود، نه فقط به ما حق می داد، بلکه ما را موظّف می داشت به انگلیس ها خاطرنشان کنیم که طرح پیشنهادی آن ها در باب سیاستِ عدم مداخله برای حفظ منافع و مخصوصا لزوم آرامش در نزدیکی مرزهای قفقاز، ما را مجبور می سازد که حق آزادی عمل را لااقل در ایالات شمالی ایران که مرکز منافع ما هستند، برای خود حفظ نماییم و اجازه ندهیم نهضت انقلابی به نواحی مرزی سرایت کند.
زینوف بدون اشاره به نقش روسیه در سرکوب انقلابیون و نقش لیاخوف در سرکوب جنبش مشروطیت، این عمل را به محمّدعلی شاه نسبت می دهد:
شاه، طبق تصمیم پیشین خود، شروع به اجرای نقشه خاتمه دادن به انقلاب نمود. حفظ نظم شهر به بریگاد قزاق محوّل گردید و از ورامین، سواران ایل اوسیلو (اصانلو) که عاری از هرگونه دیسپلین بودند، به تهران احضار شدند.
او در توجیه استنکاف محمّدعلی شاه از قبول برقراری مجدّد مشروطه می نویسد:
حوادث نشان داد که لاقیدی دو دولت بزرگ، به خصوص روسیه در دوره اوّل انقلاب نسبت به محمّدعلی شاه، فقط موجب تشنّج عناصر شورشی شهر و گذشت هایی که در بهار 1908 شاه اجبارا در مقابل مجلس و انجمن های انقلابی نمود، باعث توسعه هرج و مرج گردید. شاه که در وضعیت توهین آمیزی قرار گرفته بود، ناگزیر شد با قوّه قهریه، مجلس را بسته و اعضای انجمن ها را متفرّق و متواری سازد.
پرسش این است که آیا محمّد علی شاه بدون اجازه روس ها می توانست جنبش مشروطیت را سرکوب یا دستور انحلال مجلس را صادر کند. به نظر می رسد با توّجه به میزان نفوذی که روس ها در دربار ایران داشتند چنان که زینویف از آن یاد کرد بدون تردید، شاه، به چنین کاری قادر نبود و این روس ها بودند که جنبش مشروطیت را سرکوب کردند و سرمایه گذاری های عالمان و مردم ایران را در سال های جنبش به هدر دادند و در واقع آنان نقش محوری و اصلی را داشتند.
ایوانف، نقش روس ها را در جنبش مشروطیت کمرنگ جلوه داده است. او جریان سرکوبی مشروطه خواهان را این گونه شرح می دهد:
پس از امتناع مجلس از انجام تقاضای شاه در روزهای اوّل و دوم دسامبر، در میدان بهارستان؛ مقابل مجلس، قشون متمرکز شد که برای انحلال مجلس و سرکوبی انجمن ها، امریّه سرّی داشت.
او درادامه نوشته است:
در 22 ژوئن سال 1908، شاه به حمله پرداخت. در تهران، حکومت نظامی اعلام گردید. فرمانده بریگاد، سرهنگ لیاخوف قزّاق به فرمانداری نظامی تهران انتخاب شد.
او درباره ماجرای به توب بستن مجلس فقط می گوید:
پس از ردّ تقاضای لیاخوف از طرف مجلس، صبح روز 23 ژوئن بریگاد قزاق، به دستور شاه، مجلس و مسجد سپهسالار را به توپ بست. ایوانف کوشیده است نقش روس ها را در سرکوبی مشروطیت نادیده بگیرد و از بیان ارتباطات لیاخوف با ارتش روسیه خودداری کرده است.
ماموریت آمریکائیها در ایران
مصور
مجموعه خاطرات دکتر میلسپو در اولین ماموریت خود به ایران که به عنوان رئیس کل مالیه ایران انتخاب شده بود.
آرتور میلسپو متولد مارس ۱۸۸۳ در روستایی در میشیگان، حقوقدان و کارشناس مالی آمریکایی که در سالهای ۱۹۲۲-۱۹۲۷ و ۱۹۴۲-۱۹۴۵ برای اصلاح مالیه به استخدام دولت ایران درآمد. او دانش آموخته (دکترای) دانشگاه جانز هاپکینز و (کارشناسی ارشد) دانشگاه ایلینوی بود. پس از ۲ سال تدریس در رشته علوم سیاسی در همان جانز هاپکینز، در سال ۱۹۱۸ میلادی بعنوان مشاور تجاری وزارت امورخارجه ایالات متحده آمریکا استخدام گردید، و به دعوت ایران، اما برخلاف خواست وزیر وقت امور خارجه آمریکا، در ۱۹۲۱ راهی ایران گردید.
آرتور چستر میلسپوی آمریکایی به دلیل ماموریت مستشاری خود در ایران یکی به سال 1301 ه.ش. و دیگری به سال 1321 ه.ش.- و انجام اصلاحات در امور مالیه و دارایی ایران، شهرت و جایگاهی ویژه در تاریخ سیاسی معاصر یافته است. ایرانیان به دلیل پیشینه تجربی سلطه گری روسیه و انگلستان، هر گاه که می توانستند فارغ از تحمیل ها و اجبارهای استعمارگرانه تصمیم بگیرند در هنگامه های بهره گیری و به کارگیری نیروهای متخصص ترجیح می دادند از کشورهایی مستشار استخدام کنند که آن کشور از یک سو، پیشینه استعمارگرانه و از دیگر سو علقه های استثمار گرایانه نسبت به ایران نداشته باشد. بنابراین کشورهایی همچون آمریکا، فرانسه، آلمان، اتریش و ایتالیا همیشه این بخت و اقبال را می یافتند که در کشورهای افسانه ای مشرق زمین مستشارانی داشته باشند.
...بخش بزرگی از برنامه های عمرانی رضاشاه با توجه به نیازهای اساسی کشور زود رس و بی فایده بود . بسیاری از اقدامات رضاشاه هیچ کمکی به روشن شدن افکار ، تقویت نهادها و پیشرفت دراز مدت کشور نکرد . او کارهایی برای مردم انجام داد ولی از نظر مردم کار عمده ای صورت نگرفت . کشاورزی ، بهداشت و آموزش ، اساس پیشرفت یک کشور به شمار می رود . کشاورزی به آب بستگی دارد و آب در ایران وابسته به آبیاری است . با این حال در هیچیک از فعالیتهای رضاشاه حتی یک طرح بزرگ آبیاری وجود نداشت .
قحطی که در اثر خشکسالی و توزیع نامناسب محصول غله وقوع می یابد ، از جمله اسفناکترین بلایای ایران بود . هیچ گامی در راه درمان این بیماری برداشته نشد . رضاشاه کشاورزان را که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل میدادند بی رحمانه استثمار کرد . او به نحوی عاقلانه مساله عشایر و ارتباط آن با وحدت ملی را درک کرد ولی به نحوی غیر عاقلانه رفاه عشایر را نادیده گرفت . او کوشید شیوه زندگی آنان را عوض کند . روسای آنان را زندانی کرد یا کشت و به جای ایجاد وحدت عملا تفرقه را در کشور تشدید کرد . مصادره املاک نیز به مقدار زیادی به بی اعتبار شدن اسناد زمینها کمک کرد . در زمینه بهداشت ، کار خود را با احداث بیمارستانها آغاز کرد ولی به طرز گسترده ای طب پیشگیری و بهداشت جامعه را نادیده گرفت . در هیچیک از شهرهای ایران لوله کشی آب ایجاد نکرد . در نتیجه خوردنیها و آشامیدنیها همچنان آلوده ماند .
رضاشاه به مساله آموزش علاقه مند بود. او از تعداد بی سوادان کاست و در مقایسه با آنچه برای صنعت کرده بود ، پیشرفتهای آموزشی اساسی به نظر میرسید ولی در عمل برنامه صنعتی او با آرمانهای آموزشی که ادعا میکرد تناقض داشت. زیرا برای کارخانه های خصوصی و دولتی ایران از کار زنان و کودکان به حد اعلای آن استفاده میکرد. او خیابانهای وسیع و سنگفرش احداث کرد ولی از پیش بینی محل برای پارکهای عمومی غافل ماند.
اگر پهلوی بیشتر شبیه به جورج واشینگتن میشد و نقش محدودتری را بر عهده میگرفت احتمال میرفت که دولت و مردم بسیاری از کارهای خوب و تعدادی از کارهای بد را که در این دوره به شاه نسبت داده می شد خودشان انجام دهند. علاوه بر آن کشور در دراز مدت به پیشرفت های واقعی تری نائل میگردید. در طول این سالها بسیاری از دگرگونیهای عمده اقتصادی که در ایران صورت گرفت در عراق و سوریه و فلسطین نیز انجام شد.
در این کشورها نیز کارخانه هایی احداث شد ، شهرها گسترش یافت و خانه های سبک جدید پدیدار شد . هر یک از این کشورها هتل های امروزی ساختند و بر خلاف ایران اشخاص ماهر را برای اداره آنها تربیت کردند . افزون بر آن در عراق و سوریه و فلسطین مردم نیز از لحاظ نیرو و ابتکار رشد کردند. رضاشاه قانون اساسی را لغو نکرد ، تصویبنامه ها را جانشین قوانین نساخت ، پارلمان را تعطیل نکرد و یا هیات وزیران را منحل ننمود . مشروطیت ، قانون اساسی و دیگر قوانین مجلس و هیات وزیران به جای خود باقی ماندند ...