- موجودی: موجود
- مدل: 197509 - 118/3
- وزن: 0.40kg
مارکوزه
نویسنده: السدر مک اینتایر
مترجم: حمید عنایت
ناشر: خوارزمی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 156
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1387 - دوره چاپ: 4
مروری بر کتاب
یکی از وظایف اساسی فلسفه آن است که از فلسفه های دیگر انتقاد کند و این کار را نه تنها به دلیل آنکه به سود حقیقت است برعهده گیرد -هرچند این مهمترین هدفش باشد- بلکه به این دلیل نیز انجام دهد که فیلسوفان چه بخواهند و چه نخواهند، اندیشه های فلسفی در زندگی اجتماعی و اخلاقی و سیاسی نفوذ و تاثیر دارد. یکی از خصوصیات زندگی روزگار ما آن است که فیلسوفانی که سخت پای بند دقت و حقیقت بوده اند به چگونگی این نفوذ و تاثیر، کمترین توجه را داشته اند. حال آنکه فیلسوفانی که بسیار مشتاق اند تا آنچه می گویند به مسائل اجتماعی مربوط باشد اغلب بی دقت و سهل انگارند و بدین سبب راهنمایانی غیرقابل اعتماد برای یافتن حقیقت بوده اند.
هربرت مارکوزه (۱۹ ِ ژولای ِ ۱۸۹۸ - ۲۹ ِ ژولای ِ ۱۹۷۹) فیلسوف و جامعهشناس آلمانی و از اعضایِ اصلیِ مکتبِ فرانکفورت بود .هربرت مارکوزه در خانوادهای یهودی در برلین بهدنیاآمد. در طولِ جنگِ اول در ارتش آلمان خدمت کرد. او سپس عضوِ شورایِ سربازان بود که در قیام ناکامِ سوسیالیستهای اسپارتاکیست شرکت داشت. بعد از کاملکردنِ تزهایِ دکترای تخصصی خود در دانشگاه فرایبورگ در سال ۱۹۲۲ با موضوعِ رمانِ آلمانی به برلین بازگشت و به کارِ انتشارات پرداخت.
هربرت مارکوزه در ایران اغلب تنها با کتاب انسان تک ساحتی اش و همچنین نقش او در جنبش های دانشجویی دهه شصت در غرب شناخته شده است. او از اندیشمندان بزرگ مکتب فرانکفورت و از تحلیل گران بلند آوازه قرن بیستم است که نوشته هایش بخصوص برای دانشجویان معترض و منتقد غربی جذاب بوده است. در مطالعات فرهنگی مارکوزه تنها اندیشمندی بود که بر خلاف دیگر همفکرانش از فرهنگ والا دفاع کرد و رویکرد انتقادی به آن نداشت. او معتقد بود که سنت بزرگ هنری در خود قابلیت های زیباشناختی برای رهایی و نقد جامعه بورژوایی دارد.
مارکوزه معتقد است که سازماندهی کنونی جامعه به واسطهء تحمیل اجتماعی کـار غیـرضـروری، قیـد و بندهای غیرضروری برای تمایلات جنسی و نظام اجتماعی سازمان یافته بر مدار سود و بهرهکشی، «سرکوب اضافه» تولید میکند. به لحاظ کاهش کمبودها و امیدها به فراوانی روزافزون، مارکوزه پایان سرکوب و ایجاد جامعهای جدید را ضروری دید. نقد رادیکال او بر جامعهء موجود و ارزشهایش و فراخوانش برای [ایجاد] تمدنی غیرسرکوبگر، موجب مجادله با همکار پیشینش اریک فروم شد که او را به «نیستانگاری» (در برابر ارزشها و جامعهء موجود) و لذتگرایی غیرمسوولانه متهم میکرد. مارکوزه پیشتر به دلیل «سازگاری» و «آرمانگرایی» بیش از حد فرومT با او درگیر شده و این اتهامها را در بحثهای جدلی پس از انتشار کتابش «اروس و تمدن» هم تکرار کرده بود، که با شور و حرارت استفادهء مارکوزه از فروید، نقدش بر تمدن موجود و پیشنهادهایش برای سازماندهی متفاوت جامعه و فرهنگ را به بحث میگذاشت.
مــارکــوزه در کتاب «انـســان تکساحتی» (1964 )، نقدی دامنهدار از جوامع کمونیستی و سرمایهداری پیشرفته منتشر کرد. این کتاب زوال امکانات بالقوهء انقلابی جوامع سرمایهداری و گـستـرش شکلهای جدید مراقبت اجتماعی را نظریهپردازی کرد. مارکوزه اسـتـدلال آورد که «جامعهء صنعتی پیشرفته» فضای جدید دروغینی پدید آورد که افراد را در نظام موجود تولید و مصرف یکپارچه کرد. رسانهها و فرهنگ، تبلیغات، مدیریت صنعتی و شیوههای معاصر اندیشه، همگی نظام موجود را بازتولید کردند و میکوشند نگرش منفی، نقد و مخالفت را از میان بردارند. نتیجه این وضعیت، جهان «تکساحتی» فکر و رفتار بود که عینائ آمادگی و توانایی برای تفکر انتقادی و رفتار مخالفتآمیز را تباه کرده بود.
سرمایهداری، نهتنها طبقهء کارگر، منبع بالقوه مخالفت انقلابی را یکپارچه کرده بود، بلکه سرمایه شیوههای جدید ثبات را از طریق سیاستهای دولتی و گسترش شکلهای جدید مراقبت اجتماعی بسط داده اند. بنابراین، مارکوزه دو فرض بنیادین مارکسیسم سنتی را زیر سوال برد: پرولتاریای انقلابی و محتوم بودن بـحـران سـرمایهداری. در تقابل با مقتضیات افراطیتر مارکسیسم سنتی، مارکوزه از نیروهای اقلیت یکپارچه نشده، بیگانهها و روشنفکران رادیکال دفاع کرد و کوشید اندیشه و رفتار مخالفتآمیز را با پشتیبانی از تفکر و مخالفت رادیکال پر و بال دهد.
کتاب «انـســـان تـــکســـاحـتــی» را مارکسیستهای سنتی و نظریهپردازان متفاوت سیاسی و تعهدات نظری به شدت نقد کردند. جدا از بدبینی، این کتاب بر چپ نو تاثیر بسیاری گذاشت، همچنان که ناکامی فزایندهء آنها را در جوامع سرمایهداری و جوامع کمونیستی شوروی به روشنی بیان کرد. اما مارکوزه به دفاع از ضروریات تغییر انقلابی ادامه داد و از نیروهای نوظهور گروههای مخالف رادیکال دفاع کرد و به این ترتیب او را به نفرت از نیروهای تشکیلات و احترام به رادیکالهای جدید جلب کرد.