- موجودی: موجود
- مدل: 188427 - 68/4
- وزن: 0.70kg
مادر ترا ستایش میکنیم
نویسنده: گروه نویسندگان
ناشر: امیر کبیر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 320
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1343 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو ؛ لبه عطف سائیدگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
برگزیده زیباترین آثار شاعران و نویسندگان ایران و جهان در ستایش مادر
مادر تو فرشته ای
تـــرا ستایش می کنــــم
ترا که قلب سرشـــار و روح بزرگ ودستان گرم و زندگی پرورت چراغ راه ماست
امید و تکیه گاه ما
زندگی و هستی ماست
تـــرا ستایش میکنــــــم
ترا که می بخشایی ومهربانی بی توقعت رانثار میکنی
حجت بی اجر و مزدت را
تـــــرا ستایش میکنم
ترا که می سوزی و میکاهی
و برای مهر ورزیدن نه زمان می شناسی، نی مکان
و نه پشیمانی را پیشه میکنی
تـــرا ستایش میکنم
ترا ای مادر پاک ، ای روحانی پاک
ای سرچشمهء همه مهربانی ها، همه فدا کاریها و همه از خود گذشتی ها
تر ای مادر بخشاینده، ستایش میکنم
بخاطر وجودت که صفای آسمان بهار را دارد
بخاطر قلبت که گستردگی دریای پاک را دارد
و بخاطر دامانت که ما را پروراندو لالایت که نشه خواب را در چشمان ما ریخت
و نگران سرنوشتمان
نگران خوب و بد
نگران خوشحالی و غمها بی پایانمان است
ترا ای مادر، ای روحانی مقدس
ستایش میکنم و در برابر عظمت روح
ودر برابر شکوه رنجهای بی دریغت که
هرگز شکوه ای بهمراه ندارد سر تعظیم فرود آورده و میگویم
مادر! تو فرشته ای
ای الهه مهر مادر ،
جان میگذارم به پای تو که بهشت ،لیاقت گوشه چشمت را ندارد
و خدایت به تو بالاتر از بهشت را مژده داده است .
حریر نگاه تو دل و جانم را ربوده است.
من با تو نفس کشیده ام مادر .
تو جان شیرین در کالبد منی.
نمی شود بدون تو عاشقانه گریست ، بدون تو مستانه خندید.
نمی شود صدایت را بشنوم و تا اوج بال و پر نگشایم.
عزیز خاموشم،
وقتی از تازیانه زمان رخت پائئزی است،
دستانت بوی گل دارد بوی گلاب بوی بهار.
میلاد من، لحظه تولد عشق جاودانی بود میان من و تو .
نبض من همیشه با نوای لالایی تو می زند ای گل احساسم.
پروانه ای هستم در پیله محبت تو اسیر.
غم را دوست دارم چون در هر غمی بغضی ترک میخورد و س از هر ترک مرواریدهائی از اسارت در می آیند. درهای اسارت گشوده می شود و آغاز یک زندگی .مرواریدها با نوازش گونه هایم قدم به زندگی می گذارندو چه مهربانند با هم.دست در دست هم میروند مانند زنجیری از مرواریدهای به هم رشته شده.با نظم و ترتیب گوی نقره ای رنگی می شوند و می روند .
شادند و صمیمی. یکدیگر را در آغوش میگیرند انگار سالهاست همدیگر را ندیده اند همدیگر را بغل میکنند و رشته ای از مروارید روی گونه هایم جاری میکنند تن سردشان را آرام آرام روی گونه هایم میکشند و به بایین سرازیر میشوند ...