- موجودی: موجود
- مدل: 200456 - 36/5
- وزن: 0.40kg
ماجرا
نویسنده: میکل آنجلو آنتونیونی
مترجم: هوشنگ طاهری
ناشر: اشرفی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 260
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1356 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : در حد نو
مروری بر کتاب
مصور
سینمای آنتونیونی سینمای شکوه و قضاوت است. سینمای نفس گیر روابطی ست که همواره به نحوی به نوعی از انحطاط می رسند. نگاه بدبینانه ی آنتونیونی نیز به آنچه که خود در اصل تحقیرش می کند در این زمینه قضییه را تشدید می کند. نمی توان شیوه ی فیلمسازی آنتونیونی را فرم گرایانه نامید. آنچه او به دنبالش بود نوعی به تصویر کشیدن مدرن رئالیسم تطبیق شونده بود. در اصل آنچه آنتونیونی به آن متهم بود همچون دیگر فیلمسازان آن دوره ی طلایی ایتالیا همچون فلینی و پازولینی ، متهم بودن به دور افتادن از نئورئالیسمی بود که خود زاده ی ثمرات بعد از جنگ جهانی دوم محسوب می شد. همچنین اتهام تجربه کردن دائمی یک ایده البته به شیوه های گوناگون.
با اینکه سینمای آنتونیونی در بستری از واقعیات اتفاق می افتاد اما همواره از طرف منتقدان به بی توجهی به زمینه ی اجتماعی طبقات پائین جامعه و یا واقعیات جامعه متهم می شد. البته این نوع نگاه بیشتر از جانب منتقدان مارکسیست آن دوره به آنتونیونی وارد می شد. با اینکه در اصل اگر با همین نوع نگاه به تماشای آثار آنتونیونی بنشینیم متوجه می شویم که این سخن زیاد هم به دور از حقیقت نیست.
اما باید این را هم در نظر داشت که آنتونیونی برخلاف فیلمسازانی چون پازولینی که او هم دل خوشی از نئورئالیسم نداشت ، بیشتر متمایل به طبقه ی متوسط جامعه بود. یعنی طبقه ای که پس از جنگ جهانی دوم بیشترین تاثیر را از مدرنیزاسیون سیاسی و فرهنگی حکومت نوپای ایتالیایی گرفت. همچنانکه اروپای شرقی زیر یوغ کمونیسم خشن تبدیل به جهانی سرد و تلخ و بی روح شد ، ایتالیا نیز در میان جدال بین احزاب با ایدئولوؤی های متفاوت خیلی سریع قدم به دورانی گذاشت که به نام مدرن سازی فرهنگ و هنر ویران شده شناخته می شود. هنری که چندین دهه زیر نگاه خیره ی فاشیستی و پیشتازی هنرمندان فیوچریستی سخت چلانده شده بود.
در زمینه ی هنر سینما در ابتدا سینمای نئورئالیستی نوعی سکوت در برابر این جریان تازه بود. سینمایی که به خنثی بودن شهره شد. با اینکه فارغ از دستاوردهایی که داشت و تاثیراتی که به جا گذاشت و به یکی از جریان های معتبر سینمایی تاریخ بدل شد ، به سرعت نیز افول کرد.
همچنانکه ژان کوکتو گفت:سبک های هنری ایستاده آغاز می کنند و نشسته تمام می شوند ، عمر نئورئالیسم نیز با آرام شدن شرایط سیاسی کشور و به نوعی از ثبات رسیدن به پایان رسید. آنچه که آنتونیونی و پازولینی پیش بینی اش می کردند. آنتونیونی سراغ ساخت فیلمهایی رفت که قهرمانانش از طبقه ی ثروتمند و متوسط جامعه انتخاب شدند. قشری که سالها بود در سینمای ایتالیا تصویر نشده بودند. آنتونیونی سالها بعد گفت دو عاملی که او را بسیار تحت تاثیر قرار دادند یکی بورژوازی ایتالیا بود چرا که خود او از آن طبقه برخاسته بود و دیگری همنشینی و معاشرت دائمی اش با زنان در زمان کودکی که باعث شد پرسوناژهای زن در فیلم هایش نقش اصلی را داشته باشند. از نظر تکنیکی نیز او دست به نوعی بریدن از سنت ها زد. او همانند درونمایه ی فیلمهایش که شرح طبقات متوسط و مرفه جامعه بود در گرفتن نماها نیز سعی به نزدیک شدن به شخصیت های فیلمش نکرد.
اصلا آنتونیونی معروف بوده به گرفتن نماهای دور و متوسط و در حد امکان استفاده ی بسیار بسیار کم از نمای نزدیک. آنچه که قبلترها در نقدهایش در مجلات سینمایی به شرح آنها می پرداخت. در اصل آنتونیونی سینما را با نقد آن آغاز کرد. او از سال 1935 تا 1949 پیوسته نقد فیلم می نویسد و کمتر کسی می داند که او چهارده سال تمام دست به قلم می برد و در این میان سعی کرد فیلم بسازد. البته چندین فیلم کوتاه و مستند فراموش شدنی محصول این دوره اند.
آنتونیونی اولین فیلم بلندش با نام "سرگذشت یک عشق" را در سال 1950 ساخت و با همین اولین فیلمش که ارزش چندانی نداشت طبق آنچه پیش بینی می شد تعهد را به کناری نهاد. زیرا معتقد بود فیلمساز به خودش و سینمایش متعهد است و نه به مخاطبین و دغدغه های روز جامعه اش. پس از این فیلم در سال 1952 "شکست خوردگان" را می سازد. سپس "خانمی با گل های کاملیا" در سال 1953. و بعد از ان "رفیقه ها" در1955. اما اولین ساخته ی مهم او در سال 1957 بود. "فریاد" که به همراه استیو کاکران بازیگر هالیوودی ساخت. فیلمی که می توان ادعا کرد آغاز سینمایی بود که آنتونیونی را در تاریخ سینما ماندگار کرد. یاس و بدبینی عمیق او به روابط انسان و آنچه که نمی توان پایان خوشی برایش متصور شد.
بعد از این فیلم آنتونیونی "ماجرا" را با یاری تونینو گوئرا در سال 1960 ساخت. او درباره ی منشا داستان ماجرا بعدها چنین گفت: با دوستانم به سفری با یک کشتی رفته بودیم. من صبح ها بیدار می شدم و می رفتم روی عرشه. یک روز صبح یاد دختری افتادم که سالها قبل ناپدید شده بود و دیگر هیچ خبری از او بدست نیامده بود. کشتی داشت به جزیره نزدیک می شد و من فکر کردم چه می شد اگر او آنجا بود؟ فیلم در کن 1960 به نمایش درامد و باعث جار و جنجال فراوانی شد. یعنی همان سالی که زندگی شیرین فلینی نخل طلای کن را برد.
ماجرا نیز جایزه ی ویژه ی هیات داوران را گرفت. در اصل می توان گفت سینمای مدرن و معاصر ایتالیا در آغاز دهه ی 60کم کم راه خود را به عنوان جنبشی جدید در سینمای جهان یافت. اما ماجرا که اولین فیلم از سه گانه ی جدایی آنتونیونی نیز هست (به همراه شب و کسوف که به ترتیب در سالهای 1961 و 1962 ساخته شدند) فیلم بسیار مهمی در تاریخ سینما محسوب می شود.
آنا به پدرش خبر می دهد که با قایق به سفری تفریحی تفریحی خواهد رفت ، و سپس با دوستش کلودیا نزد معشوقش ساندرو می روند. افرادی که قرار است با آنها به سفر بروند عبارتند از صاحب قایق پاتریشیا ، رایموندو (که عاشق پاتریشیاست) ، کورادو و زن جوانش جولیا. در یک زمان که همه در کنار هم هستند آنا فریاد می زند که کوسه ای دیده ولی بعدا به کلودیا می گوید که خواسته شوخی کند. قایق سپس به یک جزیره می رسد و همه در ان پراکنده می شوند. هنگامی که دوباره می خواهند سوار شوند ساندرو می فهمد که آنا ناپدید شده. همه بیهوده به جستجوی او می روند.